➰ring....🚬

481 163 606
                                    

نام من؟ نه! امضای من؟ نه! شماره‌م؟ نه!
نه به هیچ وجه! نه! نه! نه!

میو

بعد از ۱۷۰ بار جواب ندادن به تماساش قشنگ میدونستم چه حالی داره آماده حمله اس چه مرضی داشتم سر به سرش بذارم نمیدونم! ولی یه چیزی درونم وادارم میکرد وحشی ببینمش خیلی برام هیجان انگیز بود کم اذیتم نکرده که یکمم من اذیتش کنم به هیچ جای دنیا بر نمیخوره.

ماشینو وارد محوطه دانشگاهش کردم از دور دیدمش حالت دفاعی به خودش گرفته بود و داشت نفس عمیق میکشید بیشتر خندم گرفت و با نیشخند خاصی جیغ لاستیکا رو درآوردم و بوق زدم بلافاصله با فک منقبض و دندونایی که روی هم میسابید برگشت سمت ماشین باز اون نگاه جوکر گونه اش برگشت نیشخندم بزرگتر شد انگشت شستشو اسلوموشن برد لای دندوناش و با شدت کشید عقب خندم گرفت و لبخند محوی زدم این الان یعنی چی؟ کجامو میخوای اینجوری بکنی؟ نکنه؟؟؟!!

ریز ریز داشتم میخندیدم که با عصبانیت در ماشینو باز کرد و کولشو محکم پرت کرد تو سینم:

-هوووپ....

اینو گفتم و کولشو با یه دست نگه داشت بدون نگاه کردن بهش عقب گرد کردم و از محوطه خارج شدم کل مدت با حرص و صورت ملتهب و سرخ شده داشت نگام میکرد بدون پلک زدن از عمد خونسرد با اخم مصنوعی رانندگی کردم و محل ندادم بهش مثلا میخواست از رو برم ولی عمرا!!!

با مشت محکمی که تو بازوم زد دستم شل شد و نزدیک بود تصادف کنیم اخمم غلیظ شد و برگشتم طرفش تا دعواش کنم که بهم توپید:

-امشب توی رینگ! من و تو. حسابتو میرسم...تنها راه تخلیه حس این گندی که به روزم زدی رینگه!

-گالف چه خبرته نزدیک بود تصادف کنیم.

-میخوای بگی اینقدر بی عرضه ای که نتونی فرمونتو کنترل کنی؟

ابرویی بالا انداختم حالا که فکرشو میکنم تنها راه کوتاه کردن زبون این بچه پرو واقعا همون رینگه!

-اوکی قبوله رینگ میبینمت.

پوزخندی زد و بی تفاوت به جلو خیره شد این سکوتش یه جورایی حکم طوفانو داشت.

یکم دیگه مونده بود برسیم کاخ که تلفنم زنگ خورد نگاهی به مانیتور ماشین انداختم... کین بود! وصلش کردم ولی ایرپادمو نذاشتم.

-کجایی؟

-میشنوم

-دوباره جاسوس گرفتیم...یه موش ریزه میزه

با شنیدن کلمه ی جاسوس اخمام بهم گره خورد و انگشتامو دور فرمون محکمتر فشردم چرا همه چیز حالا که نزدیک معاملاتمه داره اتفاق میوفته با صدای بم شده ام زیر لب غریدم جوری که توجه گالف بهم جلب شد:

-کی؟!

-آرت!...تازه گرفتیمش داشت وسایل های گالفو می‌ گشت پورش از عمارت پدری گالف یه سری وسایل براش آورده بود که مچشو گرفت، یه کلمه هم تا حالا حرف نزده از طرف کیه و چیکار داره میکنه همش میگه کار خودمه ولی بنظرم قضیه بیخ داره خودتم سر معاملات سال پیش شک داشتی همه چیز داره لو میره و مجبور شدی مخفیانه کارای باس رو پیش ببری من فکر میکنم آرت جاسوسه...انگار وی آی پی قبلی براش کم بوده، باز ببرمش vip؟

➰poetry_of_the_mafia🚬"full"Donde viven las historias. Descúbrelo ahora