➰war....🚬

364 149 420
                                    


جوری میجنگم انگار آخر کارمونه....
 

 
گالف

مچ دست میو رو گرفته بودم گرد و خاک از همه جا بلند شده بود، بدبختی این بود که به گرد و خاک زیاد یکم حساسیت داشتم به زور جلوی سرفه و عطسه هامو گرفته بودم.

تیز نگاهی به بقیه انداختم همه سالم بودن میو هنوز شوکه به معبد مخفی که حالا از داخل پوکیده بود نگاه میکرد حتما فکر کرده همه چیو از دست دادیم ولی من میدونستم که نگاه خنثی وایروت یعنی از اول هم همه اینا یه آزمایش مسخره برای تایید هویتمون بود از اثر انگشت و بررسی دی ان ای که روی صفحه ازمون گرفته شد مشخص بود حق هم داشتن مامان هرکاری ازش برمیومد بودن آنسون کنارم بهم دوساله ثابت کرده که از یه آدم خِبره هر کاری توی تغییر سایز و چهره برمیاد پس حق میدادم بخواد آزمایشمون کنه و تایید هویت بخواد.

منم سعی کردم ظاهرمو یکم مضطرب نشون بدم و توی نمایشی که با سایمون راه انداختن بود همراهیشون کنن فقط لحظه آخر یکم زیادی احساساتی شدم.

بلند شدم وایسادم با زهرخند شیطونی خاک روی لباسمو تکوندم دستمو سمت میو دراز کردم هنوزم توی شوک بود نچی زیر لب کردم، خم شدم و به زور بلندش کردم هنوزم به نقطه نامعلومی خیره بود:

-همه حالشون خوبه؟؟

همه خودشونو تکوندن و اوکی دادن بهم بازوی میو رو فشار دادم و زیر گوشش گفتم:

-نگران نباش بازی اصلی تازه شروع شده، قبلش فقط یه شوخی ساده بود دنبال تایید هویت هامون بود الان دیگه داره خطر بازی اصلی شروع میشه.

چشماش طوفانی شد و بلاخره لبخند محوی زد با رنگ گرفتن چشماش و پوزخند عمیق روی لبش کم کم اصل مطلب و گرفت کمرمو محکم گرفت، خاک روی پیراهنشو تکوند و رو به وایروت که هنوزم دست به سینه تکیه به دیوار داده بود گفت:

-امتحان بعدیمون چیه؟

وایروت تکیه اشو از دیوار گرفت و توی یه قدمی نیم دایره ای که وایساده بودیم وایساد و به چشمای نافذ میو نگاه کرد و با آرامش گفت:

-گرفتن مدارک از من....بقیش دیگه به من ربطی نداره.

نگاه زیر چشمی بین من و میو رد و بدل کرد و ادامه داد:

-باس قاطعیت و نفوذت دقیقا شبیه پدرته، ممنون گذاشتی بازم یادم بیوفته با چه مرد قدرتمندی کار میکردم تو تصویر واضحی از قدرتشی...و تو گالف کاملا شبیه مادرتی دقیق و ظریف ولی باهوش و پر خطر، شجاع.

با یادآوری هویتم اخم غلیظی کردم از لای دندونام قبل از واکنش میو غریدم:

-من شبیه اون نیستم! من فقط پدرمو توی شجره نامم دارم!!!

وایروت نیشخندی زد و دستی به شونم زد میو مچشو گرفت و با اخم وحشتناکی بهش خیره شد، مچشو ازاد کرد و سمتم بیشتر خم شد زمزمه کرد:

➰poetry_of_the_mafia🚬"full"Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin