"I wanna live while were young,we wanna live while were young"
من خوندم و سعی کردم صدام نلرره،ولی نتونستم و معلومه که لرزید.اهنگ تموم شد و مردی که مسئول ضبط اهنگ بود بلند شد و اومد توی اتاق ضبط وقتی هری گوشه ی اتاق نشسته بود و همونطور که لبخند میزد میگفت 'بهت گفته بودم' من نمیتونم بخونم."لویی امروز چت شده؟تو اینو یه میلیون بار خوندی چرا انقدر...." مردی که اسمش مایکل بود سعی کرد.
"بد" من بجای مایکل ادامه دادم،ولی مایکل سوپرایز شد.
"نه لویی این بد نبود این...." مایکل داشت دنبال کلمه ی مناسب میگشت"
"افتضاح".
"نه لویی!این بد یا افتضاح نبود،این فقط یکم لرزش داشت...تو باید آروم باشی و تمرکز کنی"مایکل گفت و من سرمو تکون دادم،من میدونستم افتضاح بودم.اون فقط نمیخواد من ایمان به خودمو از دست بدم.یکم دیر شده."خیلی خب دوباره از اول میگیریم."
***
من همونطور که با هری به سمت آپارتمان مشترکمون راه میرفتیم آه کشیدم.امروز گوه بود،ما بخاطر صدای لرزون من چند ساعت توی استودیو موندیم.اگه من درست میخوندم خیلی زودتر میرفتیم.ما دو روز دیگه کنسرت داریم و من مطمئن نیستم بتونم انجامش بدم.
"تو یه خواننده ی افتضاحی و امروز یکی از بدترین چیزای عمرمو شنیدم"هری همونطور که داشت درو میبست گفت.
"لطفا هری،خودم میدونم"من بدون اینکه بهش فک کنم گفتم.
"چی؟" اون پرسید.
"من خودم میدونم افتضاحم ولی اینکه توهم همش بهم میگی بهترم نمیکنه"چرا من دارم اینو بهش میگم؟چشمای هری گشاد شد و با شوک بهم نگاه کرد.چرا شوک شد؟
"خوبه ولی من بس نمیکنم 'چون هیچ کس دیگه ای بهت نمیگه"هری گفت و سعی کرد باحال باشه،ولی یچیز دیگه توی صداش بود.من دقیقا نمیتونم بگم چیبود.ولی یچیزی بود...
"اره."من گفتم،صدام اومد پایین.هری یکم بهم نگاه کرد قبل از اینکه بره تو اتاقش.هری یجوری نگاه میکرد که انگار از یچیزی پشیمون شده،ولی از چی؟اون از اینکه واقعیتو درباره ی صدام گفت پشیمونه؟
من داشتم میرفتم تو اتاقم که جلوی آینه ی تمام قد متوقف شدم.چرا من انقد بد بودم؟چرا نمیتونستم آهنگ بخونم؟چرا حتی نمیتونم یه چای درست کنم؟من چیکار کردم که لیاقت دارم یکی بهم قلدری کنه؟
بدون فکر دومی لپ تاپشو برداشتم،ولی بعدش یکم مردد شدم،ایده ی خوبی بود؟من اروم لپ تاپو برداشتم و گوگلو باز کردم.لویی تاملینسون اولین نتایج اینا بودن:اون گیه،اون زشته،نمیتونه بخونه و بعد چیزای نرمالی مثل توییتر،فکت ها،ویکی پدیا و غیره.
وقتی اینارو خوندم یه سوزش به قلبم دست داد.این که گیم درسته،ولی میدونم بقیه اینو به عنوان یچیز بد درنظر میگیرن.اون زشت و لنگه،اینم درسته من زشت ترین عضو بندم.اینکه نمیتونم بخونمم هزار بار ثابت شده،من عالی نیستم. من سرچ کردم Louis Tomlinson hate و توی یه ثانیه کلی نتیجه اومد بالا،من روی اولی کلیک کردم.چجوری ممکنه یکی ازش خوشش بیاد؟اون زشته و تاحالا صداشو شنیدید؟اون بی مصرفه.وان دایرکشن خیلی بدون اون گیه آشغال بهتر میشه.من رفتم بیرون و یه فایل دیگرو باز کردم.
جدی،بهش فکر کنید.صدای اون به اندازه ی صدای بقیه خوب نیست،حتی بهشون نزدیکم نیست.صداش همیشه خش داره و جوریه که انگار گلو درد داره.شما همتون متوجه شدید که سولو های کمتری نسبت به بقیه داره.پس اون نیاز داره نسبت به بقیه بدتر باشه.و قیافش،اون بیست سالشه،منظورم اینه کدوم بیست ساله ای شلوار قرمز و بند شلوار میپوشه؟خدایی؟بند شلوااار!!این افتضاحه!و موهاش،اون هیچ وقت موهاشو مرتب نمیکنه،منظورم اینه میدونم این قراره همینجوری بمونه ولی این موها اونو هات نمیکنن.و صورتش،تاحالا دندوناشو دیدید؟خیلی نامرتبن(وادافاک من آرزومه دندونام شبیه لویی باشن گراز:|)و لباش خیلی نازکن.اون اصلا شبیه یه پاپ استار نیست،اون بیشتر شبیهه یه بچه ی پنج سالست که برای اولین بار لباس میپوشه!
این عجیب نیست!اون کمترین طرفدارا و بیشترین هیتر هارو داره.
من از اون صفحه بیرون رفتم،متوجه شدم که دارم میلرزم و اشکام دارن میریزن تو صورتم،نمیتونم متوقفشون کنم، پس یه صفحه ی دیگه باز کردم.
لویی تاملینسون،اسمی که باعث میشه حالم بد بشه.اون بیش از حد توی دید،زشت و یه پاپ استاره احمقه.اون لیاقت اینکه توی وان دایرکشن باشه رو نداره،اون باید توی تیمارستان باشه.اول از همه:هیچ کس نمیتونه انقدر احمق باشه.توی ویدیو دایِری ها اون سعی میکنه بامزه باشه ولی نیست!من مطمئنم پسرا میخندن چون میخوان اون حس خوبی داشته باشه.دوما:اون اصلا خواننده ی خوبی نیست اون حتی از منم بدتر میخونه.مهم نیست بخونه،بخنده یا حرف بزنه،صداش خیلی رو اعصابه.این یه مشکله،اون باید همیشه خفه بشه(:\). سوما:اون زشته،اون خیلی افتضاح لباس میپوشه.من میدونم اون گیه،یعنی کی نمیدونه؟ولی لازم نیست مثل گِیا لباس بپوشه!این حال بهم زنه!و اخرین و مهم ترین چیز:من مطمئنم یکی از پسرا بخاطر اینا خیلی با قلدری باهاش برخورد میکنه و کاری میکنه اون بفهمه که بی ارزشه 'چون این چیزیه که اون هست.
من سرمو تکون دادم و سعی کردم ساکت باشم.ولی بدبختانه نتونستم.اون درباره ی همه چیز درست میگفت،من بیمار نیستم ولی یجوری رفتار میکنم انگار هستم!من باحال نیستم،من احمقم،صدای من رو اعصابه،من زشتم،من گیم،هری به قلدری میکنه و کاری میکنه بفهمم چی هستم.
یه احمقِ بیش از حد بی ارزش!
_______________________________
بچم لویی:"))
۸۶۴ کلمه.
YOU ARE READING
worthless [L.S] (Persian translate)
Fanfiction[Completed] هشدار!خودآزاری،اختلال در خوردن غدا،افکار خود کشی و مرگ احتمالی شخصیت.اگه نمیتونید از عهدش بر بیاید،عقب نشینی کنید و یه فنجون چایی بخورید. !!! این هشدار رو جدی بگیرید !!! شاید اگه قبل از شروع به گفتن چیزای زشتی که به مردم میگفتیم یه لحظ...