chapter 21

216 45 8
                                    

من بیدار شدم و برای اولین بار خسته نبودم.نور به پنجره میتابید و من لبخند زدم.یه خنده ی واقعی،چرا خوشحال بودم؟آه کشیدم و بلند شدم.شاید من دیگه نیاز به دلیلی برای‌ خوشحال بودن نداشتم...میتونستم همینجوری خوشحال باشم.

من لباس پوشیدم و به ساعت نگاه کردم،ظهر بود.عجیبه،من همیشه حدود هشت صبح بیدار میشم.چجور میتونستم انقد بخوابم؟شاید بخاطر اینه که شبای دیگه خیلی نمیخوابیدم‌.وایسا.....من حتی کابوسم ندیدم.

تنها مشکلی که بود این بود که سردم بود و شکمم میسوخت.ولی حداقل احساس نمیکردم که قراره بالا بیارم.فقط یکم درد میکرد،لابد بخاطر اینه که دیروز خون بالا اوردم.

من رفتم پایین و هریو دیدم که تو آشپزخونه نشسته و داره سیریل میخوره.من برا خودم یه لیوان چایی درست کردم و به ارومی خوردم.هنوزم تو مود خوردن صبحونه نبودم ولی معمولا یه لیوان چایی رو میخوردم.معمولا وقتی میومدم پایین این اتفاق نمیفتاد ولی انگار امروز صبح افتاد.

"نمیخوای یچیزی‌ بخوری؟"هر اروم با صدای دارکش که به صورت خاصی جذابه پرسید.چطوری میتونه همچین صدای صبحگاهی جذابی داشته باشه درحالی که صدای من طوریه که انگار دارم میمیرم؟این عدالت نیست!

"من خوبم."جواب دادم و خرناسه کشید.

"نه نیستی،تو افتضاحی."هری با ادا اصول گفت.بهش یه نگاه احمقانه انداختم قبل از اینکه چاییمو بخورم.من بهش اجازه نمیدم برینه تو مود خوبم.واقعا نمیزارم‌.

"خب مرسی"من گفتم و بهش یه لبخند مسخره زدم،طوری که میدونستم ازش متنفره.اهمیت نمیدادم.اون روز خوبی بودی و من نمیذاشتم اون خرابش کنه.هری دهنشو باز کرد که یچیزی بگه ولی زنگ در خورد و اون دیگه نتونست ادامه حرفشو بزنه.زنگ در نجاتم داد،چه عالی.

من بلند شدم و درو برای لیام و بقیه ی پسرا باز کردم.
"سلام."من به طرز مسخره ای گفتم و اجازه دادم بیان داخل.

"سلام،خب ما فک کردیم حالا که هممون از جشن کریسمس برگشتیم میتونیم یه روزو باهم بگذرونیم و شاید فیلم ببینیم؟"زین گفت و نایل سرشو تکون داد.

"آره،حتما"هری با لبخند گفت.من سرمو تکون دادم و همشون رفتن سمت نشیمن و من برگشتم تو آشپزخونه تا چاییمو بردارم‌.برگشتم تکی نشیمن روم و بقیه ی بچها رو دیدم که روی زمین نشستن و دارن تصمیم میگیرن چه فیلمی ببینن.من آه کشیدم و نشستم روی مبل درحالی که بقیه داشتن تصمیم میگرفتن‌.تا وقتی که پای فیلم ترسناک وسط نباشه من اوکیم.

بچها داشتن سر اینکه با جه فیلمی شروع کنیم.همه فیلمای مختلف میگفتن.من سرمو براشون تکون دادن بعد از اینکه برگشتن بهم نگاه کردن.

"کدوم یکی لویی،در جست و جوی نمو،ناثینگ هیل،اسکریم ۲ یا کازانووا؟"نایل پرسید و من آه کشیدم.اسکریم فیلم ترسناک بود پس نه.کازانووا خسته کننده و ناثینگ هیل قدیمی بود.

"من میگم در جست و جوی نمو،کلاسیکه."من گفتم و بهشون چشمک زدم.

"آره!"نایل داد زد و بقیه نا امید شدن.من خندیدم و فیلمو شروع کردیم.

نصف فیلم با خوردن پاپ کورن و زل زدن چشمامون به صفحه تلویزیون گذشت.در جست و جوی نمو صد در صد فیلم مورد علاقم از دیزنی بود.من عاشقشم.


امروز بهتر از چیزی که فکرشو میکردم گذشت!

_________________________________

۴۹۸ کلمه.

worthless [L.S] (Persian translate)Where stories live. Discover now