part 1

2.5K 229 41
                                    

( نحسی نوزده )

بالای میز نشسته بود و سرش با کوک کردن گیتار گرم بود.
طبق معمول صدای جیغ رز در فضای کلوب پیچید؛ حتی سرش را بلند نکرد، زیرا می‌توانست چهره ی شادش را که از به دست آوردن یک ایده برای ساخت موسیقی جدید می‌درخشد را تصور، بکند.
به لطف زندگی خلوتش تنها تفریحش تجزیه و تحلیل معدود آدم های اطرافش بود؛ برای همین رفتار ها و عکس العمل‌هایشان در ذهنش حک می‌شد.
رز همیشه بعد از یک جیغ و تخلیه هیجان، مدادی که پشت گوشش می‌گذاشت را در می‌آورد و شروع به ردیف کردن نت ها در آن دفتر شش خط می‌کرد و حتی توجه‌ای به موهای کوتاهی که صورت گردش را به صورت نامرتب احاطه می‌کردند، نداشت.
در با صدای بدی باز شد، طبق معمول کای دیر کرده بود و تازه قصد مرتب کردن وضع آشفته‌اش را داشت!
دکمه های بالا و پایین بسته شده اش را گشود و آن شکم تخت ولی عضله‌ایش نمایان شد، با کش مشکی که اکثرا دور دستش بود، شروع به بستن موهای بلند فرش کرد.
شلوار خاکیش را تکاند و همان طور که دکمه هایش را می‌بست سمت او آمد.
گیتار را کنار گذاشت و سری تکان داد، دیگر این کار جز روزمرگی های روتینش شده بود.
پس مانند یک ربات برنامه ریزی شده، بدون تعلل کوله‌ی او را از دوشش گرفت و از زیپ جلوی آن کروات مشکی رنگ را بر داشت، همان طور که کراوات را روی گردن کای تنظیم می کرد، لب زد:
-بازم توبیخ شدی؟

رز تک خنده ای کرد و فورا جواب داد:
-پرسیدن نداره که این شلخته خان پایه ثابت، تصادف با خط کش معاونِ ... حتما هم برای نبستن کراوات هم سر دیر کردن، کتک خورده.

کای چینی به بینی اش داد:
-آدم به خاطر تاخیر و شلختگی توبیخ بشه شرف داره به مواخذه شدن به خاطر خنگ بودن و افتادن درس ها...

رز با صدای دو رگه ای از حرص غرید:
-من یه نابغه ام این مدرسه قدرم رو نمی‌دونه...

هان که کارش تمام شده بود، با دو دست کای را هل داد تا از او دور شود؛ سپس رز را مخاطب قرار داد:
-البته فقط تو زمینه موسیقی...

کای سمت طبل هایش رفت و به محض این که پشت صندلی کوچکش نشست شروع به حرف زدن کرد:
-مدیر گفته اگه تو فستیوال موسیقی بین مدارس رتبه نیاریم،کلابمون رو تعطیل می کنه...

رز مشتی به دسته صندلی خود زد و نالید:
-چرا فقط زورشون به ما می رسه !

هان گذرا نگاهی به آن ها انداخت و خود را جلو کشید و از میز پایین پرید:
-چون کلوب ما از یه سری آدم دردسر ساز ساخته شده که ترجیح میدن بودجه هاشون و حروم این آدما نکنن.

کای با چوب ضربه ای محکم و خشمگین به بزرگ ترین طبل که در وسط قرار داشت زد و بعد از تولید آن صدای گوش خراش حتی پیشانی خودش هم که سببش بود چین خورد با این حال با پوزخند حرفش را زد:
-درسته، یه آدمی که هر روز لیست تاخیری رو اپدیت
می‌کنه و نظم مدرسه رو بهم می‌زنه، یه دختری که معلما رو با افتادنای پی در پیش کلافه کرده و یه پسر منزوی که اکثر بچه ها به خاطر عجیب بودنش ازش
می‌ترسن و یه اکیپ طرد شده که همه سعی می‌کنن ازشون دوری کنند و همیشه کلی داستان و شایعه تو مدرسه راجبشون می‌پیچیه چرا باید همچین تیم داغونی و حمایت کنه؟

Nineteen 1Where stories live. Discover now