_خوشحال شدم که دیدمت پسرم، اینجا رو خونه خودت بدون و بیشتر به دیدنمون بیا.
سوکهون صمیمانه گفت و دستشو رو شونه تهیونگ گذاشت.
تهیونگ با یادآوری اتفاقات صبح و رفتار رو مخ جونگکوک، لبخند زد و با بی میلی گفت:
_″حتما.″
تهیونگ برای جونگکوک دستش رو تکون داد تا خداحافظی کنه. جونگکوک که کنار چارچوب در ایستاده بود مثل بچه ها تند تند دستش رو تکون داد.
هیچوقت نمیخواست دوباره تا این حد با اون پسر دردسر ساز صمیمی بشه، کاش میتونست حضور پسر رو نادیده بگیره اما از اونجایی که تو یه مدرسه درس میخوندن، این تقریبا غیر ممکن بود. همونطور که به طرف خونهاش میرفت دنبال بهونهای میگشت که به پدر و مادرش بگه و توجیحشون کنه که چرا دیشب خونه نرفته.
با مرور خاطراتش نفسش رو با آه بیرون داد. اونها هیچوقت به حرفهاش توجهی نمیکردن و بدون اینکه بذارن از خودش دفاع کنه سرش داد میزدن.
همون لحظه حس کرد که کسی دنبالش میکنه.
_″چرا دنبالم میای؟″
تهیونگ چرخید تا پشت سرش رو نگاه کنه. با دیدن قیافه شوکه جونگکوک، با اخم کمرنگی که روی پیشونیش نشسته بود گفت:
_″من خداحافظی کردم یادت نیست؟″
جونگکوک معذب شده دستش رو پشت گردنش کشید و جواب داد:
_کی گفته من دارم دنبالت میکنم؟ من...یه جایی کار دارم.
تهیونگ با دیدن حالت چهرهاش بلافاصله فهمید که داره دروغ میگه. سرش رو با تنبلی تکون داد و لب زد:
_″کجاست اینجایی که میگی؟″
جونگکوک که خیال میکرد تهیونگ از چیزی بو نبرده با خونسردی گفت:
_پیش چندتا از دوستهام.
_″باشه پس جلوی من برو.″
_چرا؟
_″اونجوری حس نمیکنم که داری دنبالم میای.″
جونگکوک با کلافگی دستش رو رو صورتش کشید.
_یه دیوونهای میدونستی؟
تهیونگ با لحن جونگکوک جوابش رو داد:
_″توام یه استاکری میدونستی؟″
_باشه.
جونگکوک نفسش رو با حرص بیرون داد و جلوی تهیونگ قدم برداشت.
شت! الان کدوم گوری برم؟
اصلا چرا دنبالش کردم؟همونطور که راه میرفت، با خودش فکر میکرد و دنبال راه چارهای برای بیرون اومدن از این هچل بود.
![](https://img.wattpad.com/cover/269626135-288-k985649.jpg)
YOU ARE READING
𝐌𝐘 𝐒𝐈𝐒𝐓𝐄𝐑'𝐒 𝐂𝐑𝐔𝐒𝐇 |𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕|
Teen Fiction|تکمیل شده| سعی کن دوباره دستت رو بلند کنی تا دیگه انگشتت هم به اون دوست دختر کوچولوت نخوره... این یه تهدید توخالی نبود، کیم تهیونگ میتونست حرفهاش رو عملی کنه! جئون جونگکوک از اینکه شاهد تهدید شدن یکی از معشوقههای چاپلوسش توسط اون پسر تازه وارد بو...