آرورا با دیدن چشمهای تهیونگ که از تعجب گشاد شده بودن پوزخند زد اما زیاد دوام نیاورد، چون حالا اون بود که به لاکر کوبیده شده بود و توسط دستهای تهیونگ زندانی شده بود.
_″بیبی بوی؟ هان؟″
تهیونگ تکخند تمسخر آمیزی کرد، نگاه خیره و عمیقش به وجود دختر رخنه کرده بود و روحش رو مورد هدف قرار داده بود. آرورا قسم میخورد این وجه تهیونگ رو ندیده بود. خیلی گناه آلود و در عین حال پاک به نظر میرسید.
_″از کی تاحالا مثل یه خفاش کور شدی و یه ددی رو بیبی بوی خطاب میکنی؟″
و در آخر با پوزخند تمسخرآمیزش به دختر نگاه کرد.
آرورا حسی فرای شوکه شدن داشت، انتظار نداشت صدای تهیونگ تا این حد بم و عمیق باشه. حس میکرد نگاه خیرهاش هیجان زده و تحرکیش میکنه. گذاشت پسر صحبت کنه و با چشمهاش تک تک حرکاتش رو ستایش کرد.
_″بلایی سرم بیاری که من تا یه هفته نتونم راه برم؟″
تهیونگ با ناباوری پرسید و یه تای ابروش رو بالا انداخت.
_من شوخی نمیکردم اما وقتی که خشن رفتار میکنی جذاب میشی. ولی میدونی برای من چطور به نظر میرسی؟ مثل یه نارگیل از بیرون سخت و از درون نرم.
آرورا با اغوا کنندهترین لحنی که میتونست زمزمه کرد هرچند تهیونگ تحت تاثیر قرار نگرفت.
تهیونگ به حرفهاش اهمیتی نداد، ممکن بود درست باشه اما الان باید بهش نشون میداد با تصوری که اون دختر درموردش داره فرسخها فاصله داره.
_″وقتی که زیرم اسمم رو جیغ بزنی دیگه چنین حرفی نمیزنی، اما خیلی ناراحت کنندهاست چون من همین جوری کسی که هیچ شعوری نداره و مزاحم بقیه میشه درست وقتی که عملا بهش میفهمونن مزاحمه رو به فاک نمیدم!″
جملات آخر رو تو صورتش داد زد و دختر رو غافلگیر کرد.
_″آخرین هشدارم اینه ازم دور بمونی وگرنه اون موقعاست که بهت نشون میدم چه بیبی بوییام″
رو به آرورا با عصبانیت توپید و از سالن بیرون رفت.
آرورا حتی فکرش هم نمیکرد رفتار پسر تا این حد میتونه وحشتناک باشه. اولین بار که تهیونگ رو دید، مثل یه پسر کوچولو لبخند شیرینی به لب داشت. اون هیچوقت از پسرهای کیوت خوشش نمیومد اما تهیونگ متفاوت بود. و الان تهیونگ کاملا نشون داد که متفاوته. رفتار بی پروا و گستاخانهاش به طرز عجیبی تحت تأثیر قرارش داده بود. اون از پسری خوشش میومد که روحیه رقابت طلبی داشته باشه، حالا براش تصدیق شده بود نه تنها از اون پسر خوشش میومد بلکه الان میدونست دوستش داره.
اون تهیونگ رو مال خودش میکرد.
.
.
YOU ARE READING
𝐌𝐘 𝐒𝐈𝐒𝐓𝐄𝐑'𝐒 𝐂𝐑𝐔𝐒𝐇 |𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕|
Teen Fiction|تکمیل شده| سعی کن دوباره دستت رو بلند کنی تا دیگه انگشتت هم به اون دوست دختر کوچولوت نخوره... این یه تهدید توخالی نبود، کیم تهیونگ میتونست حرفهاش رو عملی کنه! جئون جونگکوک از اینکه شاهد تهدید شدن یکی از معشوقههای چاپلوسش توسط اون پسر تازه وارد بو...