_″دست بهش نمیزنی! اگه جرئت داری انجامش بده تا نشونت بدم چه کاری ازم ساختهاست!″
تهیونگ رو به جونگکوک با لحن خشنی هشدار داد تا مطمئن بشه جای بحثی براش باقی نمونه. جونگکوک قبل از اینکه پاکت سیگارش رو داخل جیبش برگردونه نفسش رو بیرون داد. اینبار تهیونگ با چشمهایی که گلوله پرتاب میکردن به پسر دستور داد:
_″بندازش دور.″
_من...
_″تو چی؟″
قبل از اینکه جونگکوک فرصت تموم کردن حرفش رو داشته باشه، تهیونگ مانعش شد و یه تای ابروش رو بالا انداخت. جونگکوک میدونست در مقابل تهیونگ کم میاره و از طرفی نمیخواست حالا که بعد چند روز باهاش حرف میزنه خصومت دیگهای به بار بیاره. هرچند که دلیل رفتارهای توجیه ناپذیر تهیونگ رو نمیدونست. پس با بیمیلی پاکت سیگارش رو از جیبش دراورد و توی سطل آشغال پرتش کرد که باعث شد لبخندی روی صورت تهیونگ بشینه، نه از اون لبخندهای معصومانهاش که قلبش رو ذوب میکرد بلکه این بار لبخند رو مخی که نشون از زورگوییش میداد به چهره داشت.
_″قسم میخورم اگه یبار دیگه ببینم به سیگار دست زدی همه انگشتهات رو میبرم و شوخی هم نمیکنم.″
جونگکوک برای دفاع از انگشتهای بیزبونش دستهاش رو به حالت تسلیم بالا گرفت.
_بله شاه تهیونگ...
اما اعتیاد چیزی نبود که به راحتی کنار گذاشته بشه و جونگکوک بعد از مرگ مادرش طی این سالها معتاد مواد و سیگار شده بود. اما شاید یه نوع جدیدی از مواد میتونست عطشش رو به طرف خودش سوق بده، یه نوعی از مواد که باعث آسیبش نمیشد، اما کاش زودتر میفهمید که اون پسر برای قلب بیجنبهاش مضرتر از هرچیزی میتونست باشه.
تهیونگ به دو دلیل نمیخواست تایم ناهار رو توی سالن غذاخوری بگذرونه.
1. هر وقت که به سالن میرفت دراماهایی که براش کمین کرده بودن سرش خراب میشدن، چیزی که بیشتر از هرچیزی میخواست ازش دور باشه.
2. نمیخواست آقای جئون اون رو همراه جونگکوک ببینه.
بخاطر همین توی کلاس موسیقی نشسته بودن. دانش آموزهای زیادی درگیر یادگیری موسیقی نبودن از همین بابت کلاس موسیقی توی این ساعت از روز اکثرا خالی میبود. جونگکوک برای خودش و تهیونگ ناهار گرفته بود اما میخواست که قبل از شروعش سیگار روشن کنه ولی مثل اینکه ایده جالبی نبود.
_″فکر میکردم آدم باهوشی هستی.″
_منظورت چیه؟
_″اما بعد از دیدن اینکه زندگیت رو چطور با سیگار دود میکنی میره هوا دیگه اینطور فکر نمیکنم.″
تهیونگ با تموم کردن جملهاش چشم غرهای به پسر بزرگتر رفت.
_اوکی جناب عقل کل، سعی میکنم زیاد سیگار نکشم. این یه اعتیاده و خودت میدونی زمان میبره تا ترکش کنم.
YOU ARE READING
𝐌𝐘 𝐒𝐈𝐒𝐓𝐄𝐑'𝐒 𝐂𝐑𝐔𝐒𝐇 |𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕|
Teen Fiction|تکمیل شده| سعی کن دوباره دستت رو بلند کنی تا دیگه انگشتت هم به اون دوست دختر کوچولوت نخوره... این یه تهدید توخالی نبود، کیم تهیونگ میتونست حرفهاش رو عملی کنه! جئون جونگکوک از اینکه شاهد تهدید شدن یکی از معشوقههای چاپلوسش توسط اون پسر تازه وارد بو...