Chapter 13

4.1K 736 76
                                    

عصبانیت و دلخوری هر لحظه بیشتر توی خونش جریان پیدا میکرد. دلیل خشم یهویی و از کوره در رفتنش حتی برای خودش هم نامعلوم بود. اینطور نبود که تا به حال جاسمین رو نبوسیده باشه، گه‌گاه بوسه‌های متعددی از جاسمین دریافت میکرد اما امروز برخلاف دفعه‌های قبل حس لب‌های جاسمین روی لب‌های خودش براش ناخوشایند بود. شاید فقط نمیخواست رد لب‌های تهیونگ از روی لب‌هاش پاک بشه.

  فاک!

  خفه شو!

به خودش تشر زد و سعی کرد جلوی افکار بی معنیش رو بگیره.

_من خوشم نیومد فقط بخاطر اینکه توی یه مکان عمومی بودیم.

افکارش رو به زبون آورد و سرش رو تکون داد. حداقل این چیزی بود که میخواست باورش کنه.

_آره همینه.

ولی اون هیچوقت از انجام کارهای خاصی که مختص کاپل‌ها بود اونم توی یه مکان عمومی حس بدی نمیگرفت، درواقع به اینکه مردم درباره‌اش چه تفکری داشتن اهمیت نمیداد. مشکل چیز دیگه‌ای بود...

نمیخواست تهیونگ شاهد دعواش با دوست دخترش باشه. اینکه چرا نمیخواست برای خودش هم مبهم بود.
اون فقط میخواست سر از رفتار عجیب تهیونگ دربیاره، اما الان به لطف تهیونگ حتی نمیتونست اسم حس عجیبی که داشت رو حدس بزنه.

_شاید ازش خسته شدم به هرحال زمان زیادی گذشته.

میدونست جاسمین تا چه اندازه میتونه سیریش باشه ولی خلاص شدن از شرش هم ناممکن نبود. بخاطر افکار درهم و آشفته‌اش نفسش رو با آه بیرون داد و سیگارش رو از جیبش دراورد تا شاید بتونه برای چند لحظه که شده ذهن مشغولش رو آروم کنه، اما شانس هیچوقت باهاش یار نبود، همون لحظه تلفنش زنگ خورد‌.

میخواست نادیده‌اش بگیره اما با دیدن اسم ′بچِ ترسناک′ پشیمون شد.

همونطور که به ساعت مچیش نگاه میکرد گفت:

_چطور اجازه میدن تو این ساعت از گوشیت استفاده کنی؟ 12 شبه‌ها.

صدای آرورا توی تلفن پیچید:

_بدون اینکه کسی بفهمه دارم حرف میزنم بابا.

جونگکوک صورتش رو نمیدید اما مطمئن بود که پوزخند زده.

_اوکی.

همین الانش هم میدونست دلیل تماس خواهرش چیه یا به بیان واضح تر کیه. قسم میخورد تا حالا هیچوقت این وجهه خواهرش رو ندیده بود و این براش جالب بود.

_خبرای خوب برات دارم داداش! بخاطر اینکه اخلاقم بهتر شده زودتر برمیگردم.

با حرف آرورا چشم‌های پسر از تعجب گشاد شد.

_هولی شت! چه غلطی کردی؟ من توی 18 سال زندگیم یه اخلاق خوب از تو ندیدم.

با شوخی گفت اما خب دروغ هم نبود.

𝐌𝐘 𝐒𝐈𝐒𝐓𝐄𝐑'𝐒 𝐂𝐑𝐔𝐒𝐇 |𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕|Where stories live. Discover now