Chapter 10

4.7K 820 39
                                    

_جونگکوک!

جونگکوک به محض شنیدن صدای کسی از پشت سرش از تهیونگ فاصله گرفت.

چند قدم به طرف کسی که داخل اتاق شده بود برداشت و پرسید:

_اینجا چیکار میکنی؟

تهیونگ با دور شدن جونگکوک نفسش رو با آسودگی بیرون داد اما طولی نکشید چهره آسوده خاطرش با دیدن مردی که با تعجب بهشون نگاه میکرد جاش رو به نگرانی و دلهره داد.

  فاک..!

  یعنی چیزی شنیده؟

این افکار ذهن آشفته‌اش رو مشغول کرده بودن. با استرس لبش رو به دندون گرفت.

سوکهون همونطور که به تهیونگ نگاه میکرد پسرش رو خطاب قرار داد:

_چیکار میکنی؟ این پسر کیه؟

جونگکوک دستش رو داخل موهاش کشید و با کلافگی غرید:

_بابا به تو ربطی نداره.

تهیونگ که فهمیده بود اون مرد کسی نیست جز پدر جونگکوک، مضطرب و خجالت زده به بحث اون پدر و پسر نگاه میکرد.

سوکهون با تن صدای بلندتری جواب پسرش رو داد:

_الان تو خونه منی، پس به من مربوطه!

جونگکوک از این وضعیت متنفر بود. قبل از اینکه بخواد چرت و پرت تحویل مرد بده، تهیونگ شروع به حرف زدن کرد:

_″من دوستشم آقای جئون، از دیدنتون خوشوقتم. جونگکوک زیاد از شما حرف میزنه خوشحالم که تونستم ببینمتون.″

و بعد جونگکوک رو که جلوش ایستاده بود با حرص هل داد تا بتونه پدرش رو ببینه. بالاخره وقتی تونست مرد رو ببینه لبخند محوی زد. جونگکوک نیشخندی زد و نگاهش رو از تهیونگ گرفت.

پدر جونگکوک لبخندی بخاطر رفتار مودبانه تهیونگ زد:

_دوست؟ ولی قبلا ندیدمت، به علاوه حتی تصور اینکه کسی مثل تو دوست جونگکوک باشه غیر ممکنه.

سوکهون وقتی نگاه متعجب و گیج تهیونگ رو دید ادامه داد:

_منظورم پسر خوش مشربی مثل توئه.

با تعریف مرد تهیونگ با احترام سرش رو خم کرد که باعث شد جونگکوک خنده تمسخر آمیزی بکنه. پسر با کج خلقی مانع ادامه مکالمشون شد:

_بازجوییت تموم شد؟ حالا برو بیرون.

تهیونگ دلیل بدخلقی غیر منتظره جونگکوک رو نمیدونست. داشت با خودش میگفت نکنه رفتاری که مقابل مرد داشته اشتباه بوده؟

سوکهون بی توجه به رفتار بی ادبانه پسرش که بهش عادت کرده بود سمت تهیونگ چرخید.

_داشتین چیکار میکردین؟ داشت برات قلدری میکرد؟

𝐌𝐘 𝐒𝐈𝐒𝐓𝐄𝐑'𝐒 𝐂𝐑𝐔𝐒𝐇 |𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕|Where stories live. Discover now