بالاخره زنگ کلاس به صدا درومد و دانش آموزها رو مجبور کرد که به طرف کلاسهاشون هجوم ببرن و منتظر دبیرشون بمونن. تقریبا کلاس پر شده بود، اما تهیونگ هنوز نتونسته بود جونگکوک رو پیدا کنه.
کل روز روی عصابمه دقیقا وقتی که نیازش دارم نیست.
بخاطر افکاری که توی ذهنش چرخ میخوردن اخمی روی صورتش نشست. اون فقط میخواست هرچه سریعتر این مشکل رو حل کنه و همه چی رو برای جونگکوک روشن کنه، اما از اونجایی که هیچ اثری از پسر نبود این کار غیر ممکن به نظر میرسید.
_دانش آموزان لطفا تکالیفتون رو ارائه بدید.
صدای استاد تهیونگ رو از افکارش بیرون کشید، حتی متوجه حضورش نشده بود.
زمانی که تهیونگ داشت تکالیفش رو ارائه میداد شاهد پرحرفیهای استاد درمورد اینکه این نمرات توی آزمون پایانیشون تاثیر داره بود.
چقدر هم که آزمون پایانی براش مهمه.
تهیونگ هنوز هم داشت به جونگکوک فکر میکرد افکاری مثل اینکه اگه جونگکوک مفتضح ترین نمره رو توی یه درس بگیره نیاز نیست حتی به خودش زحمت بده که نگران باشه، درحالی که خودش به لطف خانوادش مجبور بود نمره برتر رو توی تمامی دروس داشته باشه اگه غیر از این میشد مایه تاسف خطابش میکردن. سرش رو تکون داد تا افکار پوچش رو دور نگه داره. تنها چیزی که الان باید روش متمرکز میشد درسی بود که درحال تدریس بود. موقع ناهار میتونست جونگکوک رو پیدا کنه، اما با صدای کوبیده شدن در بهش ثابت شد که اشتباه میکرده. جونگکوک بدون اجازه استاد با ژاکتی که روی شونهاش انداخته بود وارد کلاس شد.
صدای عصبی استاد سکوت کلاس رو شکست:
_امروز دیگه چرا دیر کردید آقای جئون؟!
جونگکوک آزرده خاطر صورتش رو برگردوند و با کلافگی لب زد:
_خسته نشدی اینقدر این سوال تکراری رو هی پرسیدی؟
استاد با تاسف سرش رو تکون داد و با کوبیدن دستهاش روی تخته توجه دانش آموزان رو به خودش جلب کرد. بخاطر جایگاه عموی جونگکوک نمیتونست چیزی بهش بگه، هرچند بعد از چندین سال به این نتیجه رسیده بود که بحث با اون پسر کله شق به جایی نمیرسه. جونگکوک با دیدن تهیونگ که روی صندلی اون نشسته بود پوزخندی زد. همونطور که سرش رو نزدیک گوش و انحنای گردن تهیونگ نگه داشته بود با لحنی فریبنده که تهیونگ رو وسوسه میکرد زمزمه کرد:
_مثل اینکه یه نفر اینجا خیلی منتظرم بوده.
تهیونگ قبل از اینکه جواب بده با افسوس آهی کشید. با عوض کردن جاش با جونگکوک رو بهش گفت:
BẠN ĐANG ĐỌC
𝐌𝐘 𝐒𝐈𝐒𝐓𝐄𝐑'𝐒 𝐂𝐑𝐔𝐒𝐇 |𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕|
Teen Fiction|تکمیل شده| سعی کن دوباره دستت رو بلند کنی تا دیگه انگشتت هم به اون دوست دختر کوچولوت نخوره... این یه تهدید توخالی نبود، کیم تهیونگ میتونست حرفهاش رو عملی کنه! جئون جونگکوک از اینکه شاهد تهدید شدن یکی از معشوقههای چاپلوسش توسط اون پسر تازه وارد بو...