Drown
صدای موتور کشتی تفریحی سهطبقه قطع شده بود و تمام چیزی که شنیده میشد صدای آب و نوای خفهشدهی نالهی زن جوانی بود که زیر پتو لگدهای افرادش رو تحمل میکرد. با اشارهی دستش سه مرد قدبلند آمریکایی که زن رو کتک میزدن متوقف شدن و همونطور که نفسنفس میزدن عقب رفتن.
با قدمهای باطمانینهای بهسمت دماغهی کشتی برگشت. جایی که بعدازظهر پابهپای همین زن نوشیده بود و حالا خون، سطح سفیدش رو سرخ و متکاهای زردش رو قهوهای کرده بود. یکی از افرادش بهمحض توقفش صندلی فلزی و شیشهایای رو که عقبتر بود جلو برد تا رییس روش بشینه.
یکی دیگه از افرادش پتو رو از روی زن کنار کشید. تمام صورتش کوفته و سرخ بود و آرایشش تا گردنش رو سیاه کرده بود. موهای سرخ بههمریختهش بهخاطر عرقی که کرده بود به صورتش چسبیده بود. زن با دیدنش بلند زیر گریه زد.
-خفه شو.
آروم زمزمه کرد ولی به نظر میرسید حتی به گوش زن نرسیده.
-گفتم خفه شو.
این بار فریاد زد. زن دماغش رو بالا کشید و همونطور که نفسهای بریدهای میکشید به چشمهاش خیره شد.
-متوجه شدی نتیجهی کارت چیه؟
-طوری رفتار نکن که انگار تنها خائن این جمع منم... مارانزانو بفهمه... سرت... سرت رو میبره. دستوپات رو قطع... قطع میکنه و زبونت رو از حلقت بیرون میکشه و با دستهای خودش میبره.
مرد جوان که روی صندلی نشسته بود با فریادهای از سر خشم زن زیر خنده زد. هر لحظه صدای خندهش بلندتر میشد و این حتی سکوت آب رو ترسناکتر میکرد.
دستش رو بهسمت کمربندش برد. زن با موهای قرمز میشناخت مرد روبروش رو. میدونست قصد چه کاری رو داره. بلند زیر گریه زد و حتی روی زمین خودش رو جلو کشید تا به پاهاش چنگ بزنه و التماسش کنه. هرچند مرد جوان سیگ ساورش رو بیرون کشید و همونطور که بیخیال بهسمت زن نشونه میگرفت زمزمه کرد: دیگه جرئت نکن به معشوق من خیانت کنی.
04
-اگر میدونستم دماغویی با خودم نمیآوردمت.
همونطور که بستهی دستمالکاغذی رو روی پای چانیول میذاشت گفت و کنارش نشست. چانیول دوباره دماغش رو بالا کشید و بسته رو از دستش گرفت. با اخم گفت: حساسیته. تمام بهار اینشکلی میشم.
بسته رو باز کرد و نگاهش رو دوباره توی ایستگاه تقریبا خالیِ قطار چرخوند.
-نمیخوای یهخرده بیشتر بهم بگی دقیقا این چه هچلیه که توش گیر کردم؟ من تا حالا زخم بزرگتر از دو سانت تو زندگیم ندیدم چه برسه به جنازه. اگر فردا سر میانترمم حاضر نشم اخراج میشم و حتی اگر از این ماجرا جون سالم به در ببرم مامان بابای خودم میکشنم. بعد اصلا سوال الان اینه که کجا داریم میریم؟ من واقعا گیج شدم. یعنی چی که میریم نیویورک؟
YOU ARE READING
Drown 🎻 [Chanbaek]
Fanfictionکتاب سوم از ششگانهی 'بکهیون' جلد اول از کتاب سوم: نیویورک FICTION : Drown - مغروق COUPLE : چانیول و بکهیون 🎻 GENRE : رمنس، روزمره، اکشن، اسمات SUBGENRE : مافیایی AUTHOR : #صفید EDITOR : ترنم Nc-20 READ ON : چه...