24
- پول نداریم.
چانیول چند لحظه سکوت کرد و درنهایت خیره به قیافهی آماتولوکا که خیلی جدی این خبر رو داده بود، بلند زیر خنده زد. نزدیک به یک دقیقه خندید و حتی با دستهایی که به هم میکوبید توجه چند نفر رو به خودشون جلب کرد. آماتو نگاهش رو چرخوند و باسنش رو به کاپوت ماشین تکیه زد و دستش رو بین موهاش کشید. اعصابش خرد بود.
چانیول اما هرچقدر بیشتر به قیافهی آشفتهی مرد بزرگتر نگاه میکرد، کنترل خندهش براش سختتر میشد. کنارش رفت و با خندهای که کمرنگ شده بود، دستش رو به بازوش کوبید: شوخی بامزهای بود.
- شوخی نبود.
آماتو نگاهش رو بالا آورد و به چشمهای گرد پسر بلندتر خیره شد: پول نداریم. بخوام به کسی زنگ بزنم؟ پول ندارم از تلفن عمومی انجامش بدم. گشنهته؟ پول ندارم برات غذا بگیرم. قراره برسیم نیویورک؟ با کدوم پول؟
چانیول ابروهاش رو بالا فرستاد. چند لحظه فکر کرد و درنهایت پرسید: چطور شد که اینطوری شد؟
آماتو نیشخند زد و با چشمهای تنگی که بهخاطر آفتاب جمعشون کرده بود به چانیول نزدیکتر شد و گفت: خب چون تو فرار کردی مجبور ش...
چانیول حرفش رو قطع کرد: ننداز تقصیر من. تو مثلا یه مافیایی؛ یعنی یه فرار کوچولو برنامههات رو ریخته بههم؟ نخندون منو، معلومه تقصیر من نیست. یا کار کسیه یا تقصیر خودته که آمادگیش رو نداشتی.
آماتو که چانیول توی حرفش زده بود با نیشخند یه نفس عمیق کشید و به نشونهی مثبت سرش رو بالاوپایین کرد: آره واقعا تقصیر منه چون آمادگی فرارت رو نداشتم. راستش رو بخوای اصلا انتظارش رو نداشتم.
چشمهای چانیول گرد و لبخند از صورتش پاک شد. مطمئن بود آماتولوکا فهمیده معنی حرفش چیه پس جدی گفت: داری دراماتیک حرف میزنی که یا مسخرهبازی دربیاری یا بندازیش تقصیر من. ولی منظور من چیز دیگهای بود؟
آماتو بازدمش رو صدادار بیرون فرستاد و از گوشهی چشم به ویولنیست جدی که کنارش به ماشین تکیه زده بود نگاه کرد: اینکه توی متحدهای اروپایی و آفریقاییم جاسوس هست؟ یا بعضیهاشون همین الان هم بهم خیانت کردن؟ هوشمندانه داری فکر میکنی اما اینکه الان به این نتیجه رسیدی باعث میشه ارزشش رو ازدست بده. من بهصورت پیشفرض رو این حساب که این افراد فقط پنجاه درصد متحد منن، باهاشون کار میکنم. ولی اینکه یهو ورقِ همهی این پنجاه درصدها برگشت تقصیر فرار توئه که راست میگی باید براش آماده میبودم. بههرحال اشکالی نداره. الان آماده میشم.
با خونسردی و نیشخند جملهش رو تموم کرد و از جاش بلند شد و ماشین رو چرخید و همونطور که در صندوقعقب رو باز میکرد، چانیول رو صدا زد: چانیول! بیا اینجا.
YOU ARE READING
Drown 🎻 [Chanbaek]
Fanfictionکتاب سوم از ششگانهی 'بکهیون' جلد اول از کتاب سوم: نیویورک FICTION : Drown - مغروق COUPLE : چانیول و بکهیون 🎻 GENRE : رمنس، روزمره، اکشن، اسمات SUBGENRE : مافیایی AUTHOR : #صفید EDITOR : ترنم Nc-20 READ ON : چه...