09

1.3K 617 691
                                    

09

زبون چانیول از چیزی که شنیده بود بند اومده بود و بکهیون بی‌تفاوت و انگار که ازش یه تیکه کانولی مربایی خواسته با نگاه منتظری بهش خیره بود. پسر کوچک‌تر قدم کوتاهی عقب رفت؛ ناخودآگاه. دلیلی برای عقب‌رفتن نداشت ولی رفت و نمی‌دونست عقب رفته که روی خودش کنترل داشته باشه یا از کسی فرار کنه. بکهیون ازش خواسته بود ببوستش. نگفته بود می‌خواد ببوستش. پس چرا عقب رفت؟

سکوت بینشون برای چانیول مضطرب‌کننده بود. چرا بکهیون یه بار دیگه نمی‌گفت «شوخی کردم»؟ این چه شوخی‌هاییه اصلا؟

احساس کرد باید چیزی بگه، باید از خودش دفاع کنه، باید حیثیتش رو به‌خاطر قدمی که عقب رفت و رنگی که پرید حفظ کنه. نفس عمیقی کشید و گفت: این... آزار جنسیه!

ابروهای بکهیون بالا پرید و برای بهتر فهمیدن حرفش کمی گردنش رو تکون داد و چانیول کلافه از حرفی که به ذهنش رسیده بود پلک طولانی‌ای زد. بکهیون لبخند پررنگ و به‌نظر واقعی‌ای زد و یک قدم به دانشجوی روبروش نزدیک شد: این آزار جنسی نیست چانیول.

وقتی به اندازه‌ی کافی به چانیول نزدیک بود دستی رو که توی این فاصله توی جیب شلوارش گذاشته بود بیرون آورد و گردن پسر بلندتر رو چنگ زد، با قدرت پایین کشید و برخلاف قدرتی که برای پایین‌کشیدنش به خرج داده بود لب‌هاش رو نرم روی لب‌های دانشجوی جوان فرود آورد. خیلی مکث نکرد. یه بوسه‌ی معمولی، یه مکث و مکش کم‌جون، اثر کم‌رنگ مربای روی لبش رو مکید، بعد لب بالاش رو خیلی کوتاه بوسید و عقب کشید. دوباره دست راستش رو توی جیب شلوارش فرو برد و به چشم‌های پسر جوانِ رنگ‌پریده‌ی روبروش نگاه کرد: این آزار جنسی بود.

از کنارش گذشت و چند قدم اون‌طرف‌تر پشت به چانیول گوشیش رو از جیبش بیرون کشید و همون‌طور که چیزی رو تایپ می‌کرد بی‌حس گفت: وقتی بهت فرصت انجام کاری رو می‌دم خودت انجامش بده وگرنه وقتی اون فرصت رو از دست بدی، ممکنه کاری که من بکنم برات آزار محسوب شه.

بی‌خیال و معمولی گفت و بعد از ارسال پیامکی که درحال نوشتنش بود برگشت: نمی‌خوای بیای؟

چانیول با شنیدن صحبت‌های بعد از بوسه‌شون اخم کرد. نمی‌دونست بکهیون می‌خواست چیزی رو بهش یاد بده، واقعا می‌خواست آزارش بده و سرگرم شه یا اصلا چه مرگش بود. اون کلمه‌ها هم که خیلی خونسرد کنار هم چیده شده بودن فقط عصبانیش کرده بود. باور نمی‌کرد مثل یه باکره‌ی بی‌عرضه جلوه کرده و بکهیون فکر کرده با یه بوسه بهش آزار رسونده و لعنت مگه اون بوسه تحت هر شرایطی ممکن بود آزار باشه؟

چانیول نمی‌تونست دست از فکرکردن به اینکه این بوسه بی‌نهایت خاص، عجیب، غیرمنتظره، بی‌دلیل، متفاوت و دلچسب بود برداره و این درکنار خیلی چیزهای دیگه داشت آزارش می‌داد. شاید آزاری که بکهیون ازش حرف می‌زد این بود. دوست داشت بپرسه این بوسه یعنی چی؟ می‌خواست سردربیاره بکهیون برای چی این کار رو کرده ولی لعنت بهش که برای خفن‌نشون‌دادن خودش خجالت می‌کشید بحثش رو جلو بکشه.

Drown 🎻 [Chanbaek]Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora