I didn't want to do that.. Sorry for everything..

351 59 10
                                    


                                        ( PART 12 )
          

لیسا جام پر از خونشو محکم روی میز گذاشت و باعث شد چند قطره از اون روی میز بریزه

تنها توی بار مخفی سوهیون نشسته بود و حتی نمیدونست تا به الان چندتا شیشه از اون خون های ارزشمند سوهیون رو تموم کرده و شیششو توی دیوار پرت کرده

میدونست اگه زیاده روی کنه خوی وحشیش فعال میشه و با سابقه ای که تا به الان داشت، حتما موجب اسیب دیدن بقیه میشد
ولی... اون کنترلی روی خودش نداشت
هربار با دیدن جنی ناخودآگاه خوشحال میشد و دوست داشت بره طرفش ولی با نگاه سرد و خشک جنی که از کنارش رد میشد، همونجا سرجاش می ایستاد و به رفتن جنی نگاه میکرد و با دیدن اینکه چقدر کنار دوستاش خوشحاله، ذره ذره نفرت درونش شعله ور میشد
و دلش میخواست جمله " تو منو دور انداختی" رو تو صورت جنی بکوبه

ولی مگه کسی که باید نفرت داشته باشه جنی نیست؟
مگه اون لیسا نبود که خودش باعث مرگ جنی و پاشون شدن خانوادش شده بود؟
پس چرا لیسا نفرت داشت؟
شاید بخاطر اینه که وقتی خنده های جنی رو کنار دوستاش میبینه حسودی میکنه که کاش اونم جزو جمع دوستاشون بود...
کااش اینقدر پست نبود

روزی لیسا بهترین دوست جنی بود... و لیسا شاد ترین روزهای زندگیشو با جنی گذرونده بود...قول داده بودند تا ابد بهترین دوست هم بمونن....

لیسا با به یاد اوردن اون روز ها لبخنده تلخی زد و به اون خاطرات سفر کرد :
"
لیسا و جنی دنبال هم میدویدند و روی هم با بطری هاشون اپ میپاشیدن...
جنی همش از عصبانیت مصنوعیش سر لیسا غر میزد و اونم فقط میخندید

بلاخره وقتی خسته شدن روی چمن های پارک دراز کشیدن
جنی مشتی به بازوی لیسا زد و گفت
_ همش تقصیر توعه که جلوی پسره ضایع شدم

لیسا خندید
+ خدایی بستنیه به صورتت میومد دلم نیومد نکوبم تو صورتت

جنی که حرصش در اومده بود با جیغ گفت
_ بخاطر تو دیگه نمیتونم به کراشم برسم
خوبه منم جلو کراشت با بستی بزنم تو صورتت؟

لیسا  خندید و بعد لبخنده محوی زد و گفت
+ کراش من اینجا نیست
جنی با تخسی گفت
_ عیبی نداره خودم یکی میکوبم تو صورتت و ازت عکس میگیرم با فیسبوک براش میفرستم
+ اون فیسبوک نداره

جنی با تعجب ابرو انداخت بالا گفت
_ نکنه زشته؟
+ یا جونگ کوک خیلیم خوشگله

جنی مصنوعی دستشو روی قلبش گذاشت
_ واو اینجور که تو میگی خوشگله حتما اون از شاهزاده ها هم خوشگل تره.... ببینم این کراش اعظم شما کجاست اونوقت؟ یه قرار بزار ببینیمش، دلم رفت... شاید مخشو زدم

+ نمیتونم... اون اینجا نیست
_ ببینم نکنه تایلنده؟

لیسا با یاد اوریه اینکه به جنی گفته بود  تایلندیه و از جایی که پر از خوناشام و جن و پریه نیومده، اروم خندید و گفت
+ نه... اون خیلی دور تر از تایلنده

Hell like ParadiseWhere stories live. Discover now