( PART 13 )
جیمین توی تختش دراز کشیده بود و دستشو گذاشته بود روی چسب زخم گردنش
با به یاد اوردن اون لحظه لبخندی روی لب هاش شکل گرفت
.
.
" جیمین در حالی که داشت خون های روی گردنش رو با اب تمیز میکرد نگاهی به آینه ی رو به روش کرد... نگاهش افتاد به زخم گردنش که همچنان داشت ازش خون میومدبخاطر اینکه لحظه اخر جین وو حلش داد بود زخم گردنش بیشتر شده بود
کلافه دستشو محکم کشید روش که خون بیشتری ازش اومد
_ وای خدا چه گیری افتادیماگر یک موقع دیگه بود جیمین بی تفاوت از زخم گردنش میگذشت چون خودش خود به خود بعد یک روز خوب میشد
ولی اون الان باید میرفت پیش رزی که الان تو کلاس موسیقی منتظرش بود
سریع از سرویس بهداشتی خارج شد و به طرف کمدش رفت
شال گردن سفید رنگش رو که همیشه اونجا بود و تا حالا ازش استفاده نکرده بود رو برداشت و جوری دور گردنش پیچید که زخمش رو تقریبا پنهان کنهنفس اسوده ای کشید و رفت توی کلاس
رزی بدون اینکه متوجه بشه جیمین اومده داشت برای خودش پیانو میزد که با صدای سرفه ساختگی جیمین سرشو بالا اورد و بهش نگاه کرد
با دیدن قرمز بودن شال گردنش که همینجور داشت بیشتر میشد، سريع از روی صندلیش بلند شد و به طرف جیمین رفت
+ اوه جیمین شی.....داره از گردنتون خون میاد
دستشو گذاشت روی شال جیمین که بتونه زخمشو ببینه ولی مچ دستش توسط جیمین گرفته شد
_ چیز خواستی نیست
ولی رزی با اون یکی دستش شال کنار زد و با دیدن اون زخم چشماش درشت شد
هینی کشید و دستشو گذاشت جلوی دهنش
+ خدای من......زخم گردنتون...
رزی دستشو گذاشت روی گردن جیمین
جیمین با لمس شدن گردنش و اون نزدیکی خودش و رزی، یاد لمس های چهیونگ افتاد
رزی و هول داد و صداشو بالا برد
_ گفتم که چیزی نیست، بیخودی نگران نشو
+ ولی باید زخمتون رو پانسمان کنید
جیمین از اینکه رزی اینقدر بخاطر یه زخم که زود خوب میشه نگران شده، دیگه داشت کلافه میشد
_ به تو ربطی نداره که بخوای نگران بشیییی
جیمین داد بلند کشید که یک لحظه رزی به خودش لرزید ولی کم نیاورد و متقابل داد زد
+ نگرانت میشم چون نمیخوام اسیب ببینی... خوبه بجای اینکه نگرانت بشم بشینم نگات کنم که اینقدر خون ریزی کنی که بمیرییییییی؟
![](https://img.wattpad.com/cover/260173462-288-k239019.jpg)
YOU ARE READING
Hell like Paradise
FanfictionHell like paradise دبیرستانی که خیلی مرموزه و وسط کوه های ترسناکه و پر از دانش اموزای مغرور و خودشیفته هست چی میشه اگه اونا موجود ماورا طبیعی باشن که حتی روح انسان ها هم خبر نداره و ممکنه انسان هایی که تو اونجا هستن و به کام مرگ ببرن........... ...