part:12

101 42 55
                                    

پشیمون میشم

روز دوم سفرشون به ججو بود و اون روز توی هواپیما وقتی به مقصد رسیده بودن چانیول بعد از اینکه کل راهو به چیزای مختلفی که همشون حول و محور کیونگسو میگذشت فکر کرده بود اروم ارا رو از بغل کیونگسو بیرون کشید و بعد بیدارش کرد  متوجه شده بود حالش زیاد روبه راه نیست بکهیون رو صدا زده بود و بعد از سپردن ارا بهش کیونگسو رو توی بغل گرفته بود و به درمانگاه رسونده بود
دکتر گفته بود که کیونگسو ضعف کرده و براش سرم وصل کرده بود
از بکهیون خواست همراه بقیه بره و گفت  بعد از اینکه کیونگسو سرمش تموم شد اونا هم بهشون میپیوندن بکهیون راضی نمیشد بره ولی دراخر بخاطر ارایی که هنوز توی بغلش خواب بود همراه بقیه همکاراشون که اوناهم نگران بودن رفت

تمام مدت وقتی توی راه هتل بودن کیونگسو بهش نگاه نکرده بود و به هر طریقی بود ازش تفره میرفت و جواب سوالاتش رو بدون هیچ توضیح اضافه ای میداد
به محض رسیدنشون ارا توی بغل پدرش دویده بود و بعد از اون چانیول دیگه فرصت حرف زدن باهاشو پیدا نکرده بود درواقع کیونگسو ازش فرار کردو بعد از اون دوباره بخاطر هم اتاقی شدنشون مجبور شدن کنار هم باشن

صبح باهاشون تماس گرفته شده بود که قراره مدل هاشون رو تو سالن محل اقامتشون ملاقات کنن
دوش گرفت و لباسای کارشو پوشید و ارا رو اماده کرد و همونطور که توی بغلش بود از اتاق بیرون اومد و باچانیولی که روی مبل مشغول بررسی طرحا بود مواجه شد

-سلام عمو!
چانیول سرشو بالا اورد و با دیدن تیپ و استایل کیونگسو چند لحظه ساکت بهشون نگاه کرد ولی با یاد اوری حساسیت ارا سریع نگاهشو بهش دوخت
-سلام عروسک صبحت بخیر
-صبح بخیر چان
-صبح بخیر کیونگسو خوشتیپ شدی!

کیونگسو با شنیدن تعریف مستقیم چان چشم هاش لحظه ای گرد شد ولی این کارش از چشم های چانیول دور نموندو باعث لبخندش شدکیونگسو با خحالت سرشو توی اتاق دور داد
-عمو کی میریم صبحونه؟
-الان میریم خانوم کوچولو
- با عمو میری ارا من یه کم دیگه میام
-با شه اپا
-کار خاصی داری؟
-فقط باید یه تلفن بزنم زود میام

ارا رو از بغلش پایین گذاشت و به سمت اتاق برگشت با بستن در بهش تکیه داد
چه اتفاقی داشت میفتاد؟

با شنیدن صدای در از اتاق بیرون رفت و به سمت جایی که چانیول نشسته بود رفت
-تو دقیقا داری باهام چیکار میکنی ؟

نفس عمیقی کشید و بعد از برداشتن وسایلشون از اتاق بیرون رفت .
طی زمان خوردن صبحانه هم کیونگسو سعی میکرد بهش توجهی نداشته باشه  وبا ارا و صحبت کردن با بکهیون  سرگرم کرده بود و چانیول کم کم داشت از این موضوع عصبی میشد

دقیقا چیکار کرده بود که این پسر ازش فرار میکرد، عصبی از جاش بلند شد و شماره سهون رو گرفت و بعد از وصل شدنش بلافاصله شروع به غر زدن کرد

❄ snowflake ❄Where stories live. Discover now