part:21

111 43 132
                                    

دراخر بلاخره

بعد از برداشتن موبایلش سریع بیرون رفت و تو ماشین کنار چانیول نشست ، بلاخره امروز روز مسابقه بود و قرار بود نتیجه کارشونو ببینن ارا از چند روز قبل به درخواست مادرش به خونشون رفته بود تا کیونگسو بتونه تمرکزشو روی کارش بزاره و تواین چند روز چانیول اونجا مونده بود تا مجبور نباشن هی درگیر رفت و امد باشن و بلاخره به روز موعود رسیده بودن

کیونگسو استرس خفیفی داشت ولی انگار چانیول بیشتر از خودش استرس داشت ، چون عصبی پاشو به کف ماشین میکوبید
موبایلشو روی پاش انداخت ، چانیول شوکه از جاش پرید و به سمتش برگشت

-هی چان ، استرس نداشته باش برنده ماییم!
-نمیتونم ، اولین باره دارم میرم چنین مسابقه هایی
-مگه نگفتی قبلا دستیار طراح بودی؟

کیونگسو متعجب پرسید و سوالی نگاهش کرد ، چانیول با فهمیدن سوتی ای که ناخواسته داده بود هول کرد
حالا باید چیکار میکرد؟

-اااا ..خ..خب ... ما تاحالا برای دولت مسابقه نداده بودیم

درلحظه دروغشو تحویل داد و کیونگسو سری تکون داد و به سمت فرمون برگشت

-چیز خاصی نیست ، این مسابقم مثل بقیه مسابقه هاس
-تو چطور استرس نداری؟

کیونگسو تک خنده ای زد و گفت
-با این که امسال من اولین ساله که طرف کالکشن زمستونه میرم و ریسک کردم ولی به خودم مطمئنم چون هیچ کس از کاری که کردم خبر نداره و برگ برنده دست منه 
-خیلی اعتماد به نفس داری
- البته ، من امیدوارم ببریم 
-منم امیدوارم

و دیگه تا رسیدن به به مکان مسابقه حرفی بینشون زده نشد
با ورودشو به سمت بقیه اعضای گروه و بک استیج حرکت کردن بکهیون که کنار کای ایستاده بود با اشارش به سمتشون برگشت

-عه کیونگی اومدی؟
-اره، چطوری کای؟
-خوبم
-خوبه یکمشو هم به چان بده
-یاااا من استرس ندارم دیگه

چانیول غر زد و بقیه از حرکتش به خنده افتادن

- شرکت گروه چندمه؟
- قراره قرعه کشی بشه البته به هر شرکت سالن جدا دادن ، بقیه همکارا اونجان ، شما با بکهیون برید اونجا من باید برای قرعه کشی بمونم بعدش سریع میام

-یا کیم شکلات  اینجوری وقتم میره اقای کیم کجاست؟
-مجبورم برم پدر با هیئت ریاست جمهوری میاد، باید یه نماینده ای شرکتمون باشه
-بازم وق..
-نترس بیون وقتی قرعه ها کشیده بشه تا اومدن ریاست جمهوری وقت داریم پسر ، حالا برید

❄ snowflake ❄Where stories live. Discover now