-سهونا؟
-هیش هیونگ! ارا تازه خوابیده
اروم در اتاقش که ارا رو داخلش خوابونده بودن بست و به سمت بکهیون برگشت
-خب، بلاخره خوابید!
-باورم نمیشه منو بهت فروخت!
بکهیون زیر لب غر زد، سهون درحالی که لبخند زده بود جلو اومد و دستاشو دور کمرش حلقه کرد و پیشونیشو بوسید و سرشو عقب کشید
-نکن!
-متاسفم مال خودمه !
-که مال توعه
-اره مال منه!
-نشونت می.
صدای تلفن باعث شد بکهیون حرفشو نصفه بزاره و عقب بکشه ، بادیدن شماره ی کیونگسو متعجب شد
-تو باید الان وسط تفریح و عشق باشی جناب دو چی شده بهم زنگ زدی؟
-سهون پیشته؟
-اره اینجاست ، چرا؟
-نمیتونه بیاد اینجا؟
لبخند بکهیون از روی لبش پاک شد. چرا صدای کیونگسو میلرزید؟
-چیزی شده؟
-نمیتونم چانیولو پیدا کنم!
-منظورت چیه؟
بکهیون با شنیدن صدای ضعیف کیونگسو از پشت تلفن جاخورده پرسید
-هی... هیونگ...
-چیشده کیونگسو بهم بگو!.
، کیونگسو به محض شنیدن سوالش از پشت تلفن هق زد و بکهیون این طرف شوکه و ترسیده سوالشو تکرار کرد
سهون با شنیدن صدای ترسیده ی بکهیون جلو اومد و نگران بهش خیره شد
-تم..تموم شد هیونگ..
-چی؟ ..چی تموم شد ، درست حرف بزن
-بهش... به چانیول ...بهش گفتم
و صدای گریش بلند شد ، بکهیون بریده بریده سوال تو ذهنش رو پرسید
-من....منظورت که ا...اون نیست
-بهش گفتم ...
بکهیون که با گرفتن جوابش .توانایی ایستادن روی پاهاش رو نداشت ، زانو هاش شل شدن ، سهون با دیدن این حالت بکهیون جلو اومد وسریع بدنشو توی اغوش کشید و نگهش داشت
-چیشده هیونگ؟ چرا اینطوری شدی ؟ کیونگسو هیونگ چی گفت؟
نگران پرسید بدن بکهیون سرد شده بود و سرماش از روی لباشساشم احساس میشد ،بکهیون بدون توجه بهش پشت تلفن گفت
-دارم، میام
-نه هیونگ ارا ، به سهون بگو بیاد!
کیونگسو که بخاطر گریه نفس نفس میزد به زور گفت ، درسته به بکهیون نیاز داشت ولی دخترش براش مهم تر از حالش بود!
YOU ARE READING
❄ snowflake ❄
Romanceگاهی وقتا زندگی از کنترل تو خارج میشه و بهت صدمه میزنه ولی در همون حین، درست جایی که فکر میکنی "دیگه تحمل این درد رو ندارم" آره درست همون جا....یهو یکی رو میزاره جلوی راهت. تایم اپ سه شنبه ها Start:14/2/1400 #romance #drama #chansoo #sehbaek #fiyu