اوکی بلاخره!بعد از ورودشون ،چانیول ارا رو روی تخت خوابوند و خودش به سمت اتاقش رفت که با شنیدن صدای کیونگسو ایستادو به سمتش برگشت
-چانیول
-چیزی شده ؟
-نه ولی دوست داری باهم گپ بزنیم ؟ نوشیدنیایی که برای امشب گرفته بودم هنوزم خنکن!
-لباسمو عوض کنم میامسری تکون داد و خودش هم رفت تا لباسشو عوض کنه ، بعد از تعویض بیرون اومد و کیونگسو رو دید که نوشیدنی هارو روی میز چیده و منتظرشه و با ملحق شدن بهش لبخند زد
-شروع کنیم؟
-البت
ه
با گرفتن موافقت چان لیواناشون رو پر کرد و بعد از کوبیدن به هم مشغول نوشیدن شدن-امشب چی شد؟
چانیول نگاهشو از لیوانش گرفت و به کیونگسو داد ، میدونست منظورش چیه درواقع توقع این سوالو داشت
-سهون پسر حساسیه!
-بخاطر همین بود که وقتی امشب اون صحنه رو دید حالش بد شد؟ اصلا اون موقع چه اتفاقی افتاد چه اتفاقی افتاد؟
- اصلا اون چیزی که شما فکر میکنید اتفاق نیفتاد ،بکهیون درگیر گرفتن یه حشره لابه لای موهای کای بود که شما رسیدین! سوتفاهمه!
-اوه خدای من، ولی این چه ربطی به سهون داره؟
-متوجه نشدی چجوری نگاه بکهیون میکنه ؟ اون عاشق بکهیونه!
-اوه خدای من، حدس میزدم بینشون علاقه باشه ولی عشق اوه اصلا توقعشو نداشتم
-حق داری سهون خیلی حواسشو جمع میکنه نمیخواد بزاره بکهیون به احساسش پی ببره
-چرا ؟کیونگسو با تعجب پرسید
- گیج شده و میترسه، میترسه اگه اعتراف کنه بکهیون ازش متنفر بشه
تو دلش اضافه کرد مثل من که میترسم وقتی از احساسمو حقیقت بفهمی کنارم بزاری!
-هی بکهیون چنین ادمی نیست ! مطمئنا قرار نیست وقتی بفهمه بد برخورد کنه
-نمیدونم بنظرم باید بزاریم خودشون تصمیم بگیرنکیونگسو سری تکون داد و از لیوانش نوشید حق باچانیول بود باید بهشون زمان میدادن درست عین زمانی که نیاز بود خودش داشته باشه تا بتونه از احساس چانیول مطمئن بشه ، افکارشو به یه گوشه پرت کرد فعلا وقت فکر کردن به این موضوع نبود!
-میدونی چانیول من خیلی اهل مشروب خوردن نیستم
-چرا؟متعجب پرسید کیونگسو مشروب نمیخورد و امشب ازش درخواست کرده بود؟
-چون هیچوقت فرصتشو نداشتم ، اینقدر سرم با بزرگ کردن ارا گرم بود که فرصت نداشتم طرف مستی و نوشیدن برم
-کیونگسو تو میتونستی انجامش بدی!
-اره میتونستم ولی دیگه علاقه ای بهش نداشتم ، یون سو همیشه بهم میگفت نزارم وجود بچمون از تفریحات قبلیم بندازتم ولی میدونی مستی و قبول کردن پس امداش مسئولیت داره!
YOU ARE READING
❄ snowflake ❄
Romanceگاهی وقتا زندگی از کنترل تو خارج میشه و بهت صدمه میزنه ولی در همون حین، درست جایی که فکر میکنی "دیگه تحمل این درد رو ندارم" آره درست همون جا....یهو یکی رو میزاره جلوی راهت. تایم اپ سه شنبه ها Start:14/2/1400 #romance #drama #chansoo #sehbaek #fiyu