S01|E20

694 144 132
                                    

تاریخ نوشته اصلی: پنج‌شنبه ۶ اسفند ۱۳۹۹ویرایش انجام  شد ✔️✔️ ۱۳ آذر ۱۴۰۱از دید وی‌یانگ

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

تاریخ نوشته اصلی: پنج‌شنبه ۶ اسفند ۱۳۹۹
ویرایش انجام  شد ✔️✔️ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
از دید وی‌یانگ

نگاهم رو به هواسانگ که پشت به من روبه‌روی آبشار ایستاده بود و با بادبزن مورد علاقه اش خودش رو باد میزد دادم
که با شنیدن صدای پام نگاه گذرایی بهم انداخت و با لبخند باز به منظره مقابلش خیره شد

اون هیچ تغییری نکرده بود

هنوز همون هواسانگیه که با هوش و شیطنت مخصوص خودش داخل گوسو دیده بودم ، تنها پخته تر و با تجربه تر شده
با حس رایحه خوش عطر لان‌ژان با لبخند به سمتش چرخیدم و نگاهش کردم
اون توی مسیر از من عقب مونده بود ولی الان دیگه کنارم بود

*برادر وی

همزمان با لان‌ژان نگاهمو به هواسانگ دادم

*خبر ازدواج شما با ارباب نور درخشان شاید برای بقیه تعجب برانگیز بود ولی برای من ، راستش من شانزده سال پیش توقع شنیدن این خبر رو داشتم

توقع شنیدن این خبر؟

*میگند چشمای انسان های دریچه‌ای به اونچه است که در قلب آدم ها میگذره و نگاه و برخورد های شما با ارباب لان به خوبی برای منی که مثل بقیه کور نبودم ، مشخص بود...

نه هواسانگ ، اون واقعا بزرگ شده
حرفایی که خیلی ساده از زبونش به بیرون راهشون رو پیدا میکرد ، دقیقا مثل حرفای افراد معقول بود
اون همونجور که خودش گفت یه شاعره...

*حضور ارباب نور درخشان کنار شما اونم وقتی هیچکس باورتون نداشت ، شانزده سال پیش که همه از دروغ کور شده بودند ایشون کنار شما جنگید

با بادبزن ضربه‌ای به دست دیگه اش زد

*راستش من با گذشت چند سال چشمام نسبت به حقیقت باز شدند ، حقایقی تلخ و دردی که پشت لبخند برادر وی پنهان شده بود

با شنیدن این حرفا برای هزارمین بار قلبم از عشق به لان‌ژان لرزید

لان‌ژان همیشه کنار من بود، حتی زمانی که خشم جلوی چشمامو گرفت...

*به نظرم هر دوی شما لایق این ازدواج و خوشبختی هستید

معلومه که لایقشیم

"دیگه هیچوقت تنهات نمیزارم"...Wangxian...The Untamed...ادامه‌ی سریال (فصل اول)Where stories live. Discover now