S01|E15

709 155 91
                                    

تاریخ نوشته اصلی: پنج‌شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۹ویرایش انجام  شد ✔️✔️ ۱۳ آذر ۱۴۰۱از دید وی‌یانگ

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

تاریخ نوشته اصلی: پنج‌شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۹
ویرایش انجام  شد ✔️✔️ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
از دید وی‌یانگ

با هر زحمتی که بود سوپ ریشه گل نیلوفر رو درست کردم و الان بعد از بیست دقیقه کلنجار رفتن با خودم ، تونستم میز رو بچینم

+لان‌ژان، لان‌وانگجی

نفس عمیقی کشیدم
دستمو زیر چونه ام گذاشتم و به در خیره شدم

+پس کجایی؟؟؟

خسته شده بودم
از صبح تا الان به این لحظات و تموم عکس العمل هایی که ممکن بود بگیرم فکر میکردم
دلم میخواست هرچه زودتر بیاد
آره دلم براش تنگ شده بود...

همینجور که نشسته بودم ، تکه ام رو به زمین دادم و دراز کشیدم
اما هنوز چند ثانیه از دراز کشیدنم نگذشته بود که صدای قدم های منظم لان‌ژان به گوشم رسید

با یه لبخند دندون نما از سر خوشحالی بلند شدم و به سمت در رفتم و در همون لحظه که ژان میخواست درو باز کنه
درو باز کردم و با یک لبخند گرم به استقبالش رفتم

نگاه متعجب ژان به من
نگاهی که باعث میشد بی‌اراده قهقهه بزنم

+ارباب نور درخشان بفرمایید داخل

مقداری عقب رفتم و با دستم به داخل اشاره کردم و اینجا بود که لان‌ژان میزی که چیده بودم رو دید

-وی‌یانگ...این

سرمو پایین انداختم: برای تو درست کردم

اون نگاه
نگاه لان‌ژان
اون نگاهی بود که از صبح آرزو داشتم ببینمشون
اون برق خاص و اون موج خوشحالی توی نگاهش

+نمیای داخل؟

طبق عادت با انگشتم زیر ماغمو ماساژ دادم و به ژان که آروم وارد اتاق شد و پشت میز نشست نگاه کردم

نمی‌دونم چرا اما مثل یه بچه ای که بعد از چند وقت رفیقش به خونشون میاد و ذوق داره ، ذوق داشتم

به سمت میز رفتم و مقابل ژان نشستم و از برداشتن کاسه‌ی چینی ، براش سوپ ریختم و آهسته مقابلش قرار دادم

به خاطر هیجانی که داشتم به سمت میز نیم خیز و دستامو زیر صورتم گذاشتم و نگاهمو به لان‌ژان دادم

"دیگه هیچوقت تنهات نمیزارم"...Wangxian...The Untamed...ادامه‌ی سریال (فصل اول)Where stories live. Discover now