S01|E12

747 163 80
                                    

تاریخ نوشته اصلی: پنج‌شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹ویرایش انجام  شد ✔️✔️ ۱۳ آذر ۱۴۰۱از دید وی‌یانگ

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

تاریخ نوشته اصلی: پنج‌شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹
ویرایش انجام  شد ✔️✔️ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
از دید وی‌یانگ

-وی

چی ؟ چی شده ؟
با مقداری اخم چشمام رو باز کردم
باورم نمیشد که باز خوابم برده باشه

لان‌ژان منظم لباس های سفیدش و پیشونی بندش رو بسته بود و به وان کنار اتاق اشاره کرد

-بیا، باید حموم کنی...

متعجب نگاهش کردم

+ها ؟
-باید حموم کنی...

تازه متوجه شدم که منظورش چیه
با دهن باز و خجالت پشت سرم رو ماساژ دادم

+خودت چی ؟
-وقتی خواب بودی من حموم کردم...

یشم سفیدم دوباره به وان اشاره کرد: بیا من حمومت میکنم

باورم نمیشد که درست شنیدم
حس می‌کردم گونه هام هر لحظه سرخ و سرخ تر میشند: نه خودم میتـ...

با دیدن چهره‌ی جدیش حرفم رو قورت دادم و درحالی که با دستم سرم رو ماساژ می‌دادم آهسته به سمت وان تخت رو ترک کردم
راه رفتن به خاطر شیطنت دیشب زندگیم برام سخت بود و با هر قدم درد بدی رو توی عضلات پشتم احساس میکردم

به نیمه های اتاق که رسیدم تازه متوجه شدم که از روبه‌رو کاملا برهنه هستم و از پشت‌ سر، لباسم مثل شنل آویزون و پشتم رو پوشونده؛
کلافه پوف کشیدم
به سمت وان رفتم و لباسم رو به گوشه ای پرت و داخل وان نشستم
حتی نشستن هم برام دردناک بود پس بی‌اراده لبم رو گاز گرفتم

لان‌ژان مهربون بهم لبخند زد و با سطل داخل وان شروع به آب ریختن روی سر و بدنم کرد
از اینکه با لان‌ژان ارتباط چشمی برقرار کنم خجالت می‌کشیدم و همون‌جور که توی وان نشسته بودم مشغول بازی با انگشت هام شدم
با فکر راجب دیشب و حتی الان، ضربان قلبم بی‌نهایت تند میشد

ژان شروع به شستن موهام و صورتم کرد و من بی‌صدا نگاهم به دستام داده بودم

-وی‌یانگ

نمی‌دونستم باید چکار کنم
آب دهنم رو قورت دادم و با تردید نگاهم رو به لان‌ژان دادم

-خوبی ؟

"دیگه هیچوقت تنهات نمیزارم"...Wangxian...The Untamed...ادامه‌ی سریال (فصل اول)Where stories live. Discover now