S01|E25-26

792 157 141
                                    

**ارباب وی لطفا عجله کنید ، ارباب یانمنگ منتظر شماند+پـــــــــــــــوف

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

**ارباب وی لطفا عجله کنید ، ارباب یانمنگ منتظر شماند
+پـــــــــــــــوف...الان میام

نفسمو کلافه بیرون دادم و بیشتر توی تخت فرو رفتتم
من نمیخوام برم

-وی‌یانگ
+من نمیخوام برم

با غر روی تخت غلط زدم و به عشق زندگیم که توی سکوت کنار تخت نشسته و نگاهم میکرد پشت کردم
لعنت به این روز
اصلا من میخوام برگردم به دیروز

+وقتی از حال رفتم باید میزدی تو گوشم تا بیدار بشم نه اینکه
-میدونی برای چندمین بار توی روز اینو گفتی؟

روی تخت صاف خوابیدم و پاهامو بالا بردم و کلافه وار محکم به تخت کوبیدم
دیروز بعد از غروب بهوش اومدم و چی شد؟
من آخرین روزی که میتونستم پیش لان‌ژان باشم رو بیهوش بدم

+من نمیخوام برم...
-منم نمیخوام بری...

لپامو باد کردم و با لبای رو به پایین روی تخت و روبه‌روی لان‌ژان نشستم
دستامو روبه‌روی پاهای چهار زانوم و روی تخت عمود ، بهشون تکیه دادم

+خب نزار برم
-وی‌یانگ از دیشب تا الان هر بار بحثمون به همینجا ختم شده

چشمامو توی حدقه چرخوندم و براش زبون درآوردم
خب لان‌ژان بعدش چکار کرد؟هیچ کار ، فقط نفس عمیقی کشید
نمایشی صدای گریه درآوردم و با دهن کج به چهره‌ی سرد ولی جذابش نگاه کردم

+چوب خشک اگه تا فردا نیای دنبالم بهت خیانت میکنم

میخندی؟
باشه ، نمی‌خواستم امروز اذیتت کنم ولی خودت خواستی...
دلخور نگاهش کردم که اون از داخل لباسش دفتری خارج و به سمتم گرفت
با دیدن دفتر ، از روی کنجکاوی با انگشت اشاره‌ام زیر دماغمو لمس کردم

-این برای توئه

بدون تردیک دفتر رو ازش گرفتم و صفحه‌ی اولش رو باز و با دستخت قشنگ ارباب دوم لان ، با دستخت زیبا و پر مهارت لان‌ژانم روبه رو شدم
با لبای غنچه شده خط اول رو خوندم

+به یاد کسی که قلبم از آن اوست...وی‌یانگ ، باشد تا زمانی در دستانت قرار بگیرد

دروغ گفتم اگه بگم برای خوندن کل دفتر کنجکاو نشدم
با چشمای گرد و دهن باز به لان‌ژان نگاه کردم که اون آروم دفتر رو بست

"دیگه هیچوقت تنهات نمیزارم"...Wangxian...The Untamed...ادامه‌ی سریال (فصل اول)Where stories live. Discover now