part 6

4.7K 850 183
                                    


(دو هفته بعد)

(دو هفته بعد)

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.

****

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.

****

تهیونگ هیچ وقت، تکرار می کنم هیچ وقت فکرش رو هم نمی کرد یک روزی بخواد کنار جئون جانگ کوک روی تخت به عنوان همسرش بخوابه.

نفسش رو با حرص بیرون فرستاد و به پسر که با آرامش پشتش رو به اون کرده و خر و پف می کرد، زل زد.
چرا اون؟
چرا اون باید قربانی وصیت نامه پدربزرگش می شد؟

دلش می خواست گریه کنه ولی اشکی برای ریختن نداشت؛ پس خودش رو خسته نکرد و فقط گوشی اش رو از روی پاتختی برداشت و وارد گروه چتش شد.

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.

****

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.

****

با خوندن پیام آخر جین هیونگش نگاهی به باسن گرد و سفتی که بدجور به چشمش می اومد، خیره شد و آب دهنش رو با استرس قورت داد.

باید این کار رو می کرد؟
اصلاً برای چی باید کاری می کرد؟
چه لزومی داشت که بخواد با جئون جانگ کوک کاری...
ادامه ی حرفش رو خورد و سرش رو محکم تکون داد تا افکار مزخرف دست از سرش بردارن.

لبش رو کمی گزید و زیرلب با صدای آرومی گفت: -فقط برای انتقام! اون هم همین کار رو جلوی همه کرد ته؛ پس کارش رو جبران کن.

دستش رو بالا برد و با چشم های نیمه باز و متمرکز خواست دستش رو فرود بیاره که ناگهان جانگ کوک به سمتش برگشت و گفت: +داشتم فکر می کردم ما باید...

با دیدن دست تهیونگ که روی هوا و با فاصله ی کمی از باسنی که حالا جاش رو تغییر داده، حرفش رو خورد و چشم هاش گرد شد.
اون لعنتی مگه تا همین الان خواب نبود؟
با خجالت از خودش پرسید که جانگ کوک به دست خشک شده اش انگشتی زد و با تردید گفت: +می خواستی با باسن مظلومم چیکار کنی، منحرف؟

تهیونگ فقط همین رو کم داشت!
در اون لحظه فقط دلش می خواست زمین دهن باز کنه و تنها اون رو ببلعه.
چرا باید در اون لحظه ی خجالت آور جانگ کوک تصمیم به حرف زدن می گرفت؟
یک دلیل دیگه برای نفرت داشتن از جئون جانگ کوک به دلایل کیم تهیونگ اضافه شد.
اون پسر واقعاً روی مخش بود!

پایان پارت ششم.

سلام خوشگلای من 🤩😍💕
من برگشتم با پارت جدید و طولانی 🤩

شرمنده بابت تاخیر هیچ کدوم از فیک ها متوقف نشده فقط من یک مشکلی برام پیش اومده بود که نتونستم سر نوشتن تمرکز کنم و راستش هیچی ننوشتم که اپ کنم.
ولی خداروشکر مشکلم حل شد. 😊
و بازهم متاسفم بابت تاخیر.
و برای جبران اخر هفته بازهم پارت داریم.
و شرمنده اگر پارت خیلی خوب نشد 😁

خب بریم سر اصل مطلب
به نظرتون قراره چه اتفاقی بیافته؟
کوکی چیکار می کنه 😁😁
و رابطه ی این دو بچه در گذشته چی بوده؟
ریوجین چی می دونه؟ 😉

تولد جیمینی فرشته ی بدون بالمون با تاخیر مبارک 😍😍🤩🤩

ووت و نظر یادتون نره خوشگلا 🧡🧡💜💜
دوستون دارم تا پارت بعد عشقای من 🧡❤💜

Crazy loversTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang