°آدمت میکنم°

4K 569 59
                                    


سمت پذیرش رفت
+ مهمون آقای جانگ هستم

زن که از قبل از این موضوع خبر داشت با دست به جایی اشاره کرد

-راهنمایی تون میکنم

+خودم میرم

دوباره شماره اتاقی که هوسوک داده بود و چک کرد و راه افتاد

سمت اسانسور رفت و طبقه ی اخر و زد

موزیک لایتی پخش می‌شد که رو مخش میرفت
صدای دینگ مانندی اومد و درِ آسانسور باز شد

پاشو از اون فضای خفه کننده بیرون گذاشت و اتاق 324 رو پیدا کرد و زنگ زد

هوسوک از چشمی نگاهی انداخت و با دیدن جونگکوک قفل های در و باز کرد و لبخند درخشانی زد

:سلاممممم عوضییی

با صدای بلندی گفت و پرید بغلش

+هنوز عوض نشدی

:ادم عوض بشه عوضی نشه

جونگکوک محکم تر باسن هوسوک و گرفت و وارد اتاق شد 

از اون طرف تهیونگ فکر دیگه ای کرد

_پس پای کسه دیگه ای وسطه اره؟

_آدمت میکنم
.
.
.
جونگکوک با دیدن یونگی که روی تخت دراز کشیده هوسوکم کنارش انداخت

+آییییی چقد بوی مِنی(همون کام)

/سلام جونگکوک

یونگی بی اهمیت به حرفش گفت و چشماش و باز کرد

:یاااااا این چه حرفیه میزنییییی

+خب راست میگممممممم

/این یه چیزه معمولی بین یه زوجه کوک

+ایش مگه نمیبینی اذیت کردن هوسوک چه حال میده؟

/من به اندازه ی کافی اذیتش میکنم

:گیره چه آدمایی افتادم خدا

+اهِی من بهترین رفیق دنیا برای تو ام سوکی
:آره معلومه
/کوک؟
+بله؟
/درباره ی اون کارت دعوت.... جدی ای؟

یونگی بحث و عوض کرد

+خودت شاهد ازدواج کردن مین هی بودی یونگ، دیدی که اونم نتونست مخالفت کنه
هوسوک اهِمی کرد
:تهیونگ چی؟ اونم مخالفه یا.... ؟

+اونم یه قرارداد احمقانه رو امضا کرده و الان تو هَچَل افتاده

/با این حساب فردا قراره عروسی کنی
:باورم نمیشه

+منم باورم نمیشه هوف

/ولی تو 18 سالته کوک هنوز خیلی زوده

+چاره ای ندارم اگه به پاشونم بیفتم اون عمه ی عجوزه من و میکشه، مطمئنم

:آره بعدشم جنازه تو به تهیونگ میده تا باهاش عروسی کنی

+هعی

I LOVE MY HUSBAND Where stories live. Discover now