جونگکوک که روحش از بدنش جدا شده بود چشماش پر از اشک شد و آماده ی باریدن شد کههههه
_دوست ندارم عاشقتم
جونگکوک با شوک سرشو بالا آورد و دست سالمشو بالا آورد، با توان توانش پسر و کتک زد
+مرتیکه صگه خوشگل چرا اذیتم میکنیییی؟؟
_ایگووووو چرا گریه میکنی
+ترسیدم خووووو
_باشه حالا که فهمیدی دوست دارم گریه نکن
+باجهجونگکوک چند ثانیه سوکوت کرد و بعد چشماش و بست و با غنچه کردنه لباش باعث خندیدن تهیونگ شد
مرد بزرگتر با اشتیاق صورت همسرشو گرفت و بوسه ی فرانسوی و چندشی رو شروع کرد
پایااااان.
.
.
.
تا فیک بعدی بدرود
VOUS LISEZ
I LOVE MY HUSBAND
Roman d'amourI LOVE MY HUSBAND: جونگکوک بعد از مرگ خواهرش انتظار هر چیزی رو داشت جز اینکه خانوادش بهش بگن باید با خواهر شوهرش یعنی کیم تهیونگ ازدواج کنه.... :فان،رومنس،انگست،درام کاپلز:ویکوک،نامجین، سپ زمان اپ:زود زود اگه کامنت بزارید😂