°مینهوی پدر نالَد°

2.8K 387 10
                                    

Part 10
بعد از اون روز رابطه ی بهتری باهم داشتن
و مدتی بود که جونگکوک هم همراهه تهیونگ به مشاوره میرفت علاوه بر اون توی شرکت هم باهاش بود

Jungkook pov

همینطور که خمیازه می‌کشید فرم مدرسه شو پوشید و بعد از درست کردن ساندویچِ توت فرنگی تهیونگ رو بیدار کرد

_فقط 5 دیقه دیگه
+نه تهیونگ بلند شو

تهیونگ به خوابش ادامه می‌داد و جونگکوک غر غر می‌کرد تا اینکه پسر بزرگتر دست پسر کوچکتر و میگیره و تو بغلش نگه میداره

+هییی ولم کننننن
_هیس بزار یکم اینجوری بمونیم

جونگکوک از ترس اینکه تهیونگ صدای ضربان قلبش و بشنوه تکون خورد و در آخر سریع بیرون اومد

+اهِم من خودم میرم مدرسه لازم نیست تو بیای اصن ایش

با حرص گفت و با کوبوندن در از اتاق خارج شد

جدیدا تهیونگ میرسوندش برای همین یادش رفته بود که میتونه تاکسی بگیره

Taehyung pov

بعد مدتی از تخت دل کند و بعد از مسواک زدن به آشپزخونه رفت

با دیدن ساندویچ توت فرنگی چشماش برق زد و بعد از خوردنش لباس هاشو پوشید و به شرکت رفت

با اقتدار از لابی گذشت و وارد اتاقش شد

"اینجا بدون تو خیلی سوت و کوره جونگکوک "
آهی سر داد و سعی کرد رو کارش تمرکز کنه
.
.
.
با خوشحالی وسیله هاشو جمع کرد تا پیش تهیونگ بره ولی با دیدن مینهو و دار و دستش آب دهانش و صدا دار قورت داد

+هی راه و باز کنید میخوام برم
=اخی جوجه کوچولو میخواد بره؟ نکنه ترسیدی هوم؟
+ن... نه کی گفته؟
=اوممم بزار ببینم

نگاه هیزشو به سر تا پای پسر داد
به وضوح میتونست لرزششو ببینه

=پس اونی که داره مثه سگه خیس و آب شده میلرزه عمه ی منه؟

+خفه شو بکش کنار دیوثه پدر صگ میخام برم

سعی کرد از بین اون جمع فرار کنه ولی با کشیده شدنه موهاش و بعد افتادنش رو زمین جیغی زد و نفهمید چطوری به سالن اجتماعات رسید

با دیدن دانش آموز های مدرسه که با تحقیر نگاهش میکنن اشک تو چشماش حلقه زد

=اخیییی جونگکوک کوچولو داره گریه میکنه هق هق

خنده ی جمعیت رو شنید، سعی کرد از جاش بلند شه ولی با لگدی که مینهو بهش زد با ناله روی زمین سرد افتاد

مینهو با سر اشاره کرد و چند تا از سال بالایی ها با مشت و لگد بهش ضربه میزدن تا اینکه.....

#اونجا چه خبره؟
با شنیدن صدای آقای لی مدیره مدرسه، مینهو سریع عقب کشید و خواست بره که جونگکوک با دستاش گرفتش و با نیشخند بهش خیره شد و خونِ تو دهنش و تف کرد

جیغ بلندی زد و گریه های بلندش و سر داد
+عااااای
مینهو سعی کرد پاشو از دست های جونگکوک جدا کنه ولی با جیغ بلند جونگکوک فهمید با پاش محکم به صورتش زده

آقای لی با دیدن این صحنه دادی زد و مینهو رو هل داد

#جونگکوک صدامو میشنوی؟
ولی جونگکوک دیگه بیهوش شده بود.
.
.
.
اینم یه پارته جدید چون پارته قبل کوتاه بود☄️🗿

I LOVE MY HUSBAND Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz