Chapter 22

861 276 52
                                    

-مچتو گرفتم !

با دادی که زد بکهیون با ترس از روی مبل پرت شد روی زمین و درحالی که چشماش گرد شده بود خیره شد به چانیول و گوشی تو دستشو آروم خاموش کرد و گذاشت زیر مبل سه نفره ای که به لطف دوست پسرش از روش پرت شده بود پایین

+ترسوندیم ! چرا داد میزنی ؟

با تعجب خیره به چانیول که جلوی میز ایستاده بود پرسید و پسر بلندتر با اخم دست به سینه شد

-بهت گفتم اگه بیکاری باید بیای پیش من ... جدیدنا خیلی سرت تو گوشیه جناب بیون ! جریان چیه ؟

با لحن مشکوکی پرسید و بکهیون که تازه بلند شده بود با چشمای گرد شده و یه حالت بی خبر از دنیا سرشو به دو طرف تکون داد و بعد شونه هاشو به سمت بالا جمع کرد

+جریانی نیست ! سرمم خیلی تو گوشی نیست تو اینطوری فکر میکنی

و برای اینکه بحث رو عوض کنه دست به کمر شد و متقابلا اخم کرد

+جنابعالی خودت از وقتی دوستاتو دیدی منو یادت رفته .. نه بغلی نه بوسی حتی سراغمم نمیگیری .. چند ساعته حتی نمیدونم کجایی ! ... تازه طلبکارم هست پسره ی پررو! هی کیونگسو جونم و جونگین جونم میکنی بعد توقع داری تو بیکاریم بیام پیشت ؟ نمیام ! چرا بیام وقتی منو نمیخوای ؟

ابروهای چانیول با دیدن لبای آویزون شده بکهیون از تعجب بالا رفت و با دور زدن میز وسطی که بینشون بود بهش رسید و با رد کردن دو دستش از بین دستای به کمر زده شده پسر کوچیکتر و حلقه کردن دستاش دور کمرش دوست پسرشو بین بازوهای خودش گیر انداخت

-پارک چانیول از بدن بیون بکهیونِ من بیا بیرون ! تو اونتو چیکار میکنی ؟

با تعجب و صدای بلندتر از حالت عادی گفت و باعث شد بکهیون شروع به خندیدن کنه و دستاشو که هنوز رو کمرش بود بالا برد و دور گردن چانیول حلقه کرد

+پارک چانیول نرفته تو بدنم ، خودمم .. فک کردی فقط خودت بلندی غر بزنی ؟ منم خیلی خوب بلدم !

با ابروهای بالا رفته و با افتخار گفت و چانیول با خنده سرشو به دو طرف تکون داد

-تواناییت تو غر زدنو اون روزی که داشتم برات غذا درست میکردم دیدم ... مطمعنم خیلی خیلی خوب بلدی

هر دوشون خندیدن و بعد از چند ثانیه خیره شدن به هم چانیول یه تای ابروشو بالا انداخت و شروع کرد به حرف زدن

-سرآشپز میدونی که فردا تولد خوشتیپ ترین و جذاب ترین و دوست داشتنی ترین دوست پسر دنیاعه دیگه نه ؟ خودمو میگم !

بکهیون از هندونه هایی که چانیول زیر بغل خودش میزاشت خندش گرفت و شروع کرد به بیصدا خندیدن و بعد سرشو بالا پایین کرد

+یک هفتس هر روز داری میگی چرا باید یادم بره ؟

-اگه یادت نرفته پس چرا کیک درست نمیکنی ؟ قول داده بودی برام کیک شکلاتی بپزی

Heaven Garden 🏡Where stories live. Discover now