Part💧10💧

1K 249 56
                                    


تهيونگ دست هاي جونگ كوكو بالاي سرش محكم گرفته بود و گردنشو ميبوسيد.
بدن عرق كردش رو به تن معشوقش ميكشيد و با مك هاي عميقش صداي ناله ي پسر رو در ميوورد.

جونگ كوك ناله اي كرد و سعي كرد دستشو آزاد كنه. با تقلا خودشو روي تهيونگ كشوند.

تهيونگ به كمر خوابيد با لذت به بدن معشوقش نگاه كرد و براي بوسيدن نيپل هاي وسوسه كنندش نيم خيز شد. زيبايي اون هيكل تراش خورده نفسش رو بند ميوورد

جونگكوك نفس عميق تري كشيد و لب هاي خشك شدشو با زبونش خيس كرد.

تهيونگ همونطور كه سينه ي پسر ميبوسيد و مك ميزد با نفس نفس گفت :
-دلم نميخواد تموم بشه .... ميشه كشش بديم... ؟

جونگ كوك پسر رو خوابوند و عضو سفت پسر رو روي وروديش تنظيم كرد ولي اجازه نداد واردش بشه:

-من رو باشم؟ اينجوري تو ديرتر مياي

تهيونگ كمر باريك پسر رو گرفت :
-ولي تو اين مدلي زودتر مياي ... اذيت نميشي؟

جونگ كوك نيشخندي زد:
-مشكلي با دوبار ارگاسم شدن ندارم!!!!

با ناله ي دردناكي روي تهيونگ نشست و اجازه داد با معشوقش يكي بشه...

-آههه كوك خيلي تنگي....

جونگ كوك هق زد:

-ته.....

تهيونگ كمر پسر رو ماساژ داد تا دردش كمتر بشه:
-حركت نكن ... نبايد يه دفعه اينكارو كني...

دستشو روي بدنش كشيد و زير لب ادامه داد:
-و هر بار اينكارو ميكني...!!!

جونگ كوك با وجود اشكاش ريز خنديد و دستاشو توي دستاي تهيونك قفل كرد و براي بوسيدنش خم شد:
-هر بار ميبينمش هيجان زده ميشم! دست خودم نيست!

داشت لباشو ميبوسيد كه با صداي در حواسش پرت شد.
چنان عصباني شده بود كه با چشم هاي قرمز شده فرياد كشيد:
-كدوم گستاخي به خودش جرات داده....... اوه هيونگ!!!

تهيونگ با عصبانيت به شاهزاده نگاه ميكرد و چشماي خاكستريش داشت براي حمله كردن بهش لحظه شماري ميكرد

سوكجين با چشم هاي گرد شده به وضعيت نگاه ميكرد و تكون نميخورد

جونگ كوك هول شده ملافه رو بيشتر روي پايين تنه هاشون كشيد:
-عام هيونگ ؟...... احترام به حريم شخصي؟؟؟؟؟؟؟؟

سوكجين چشم غره اي رفت:
-يك دقيقه وقت ميدم... تمومش كنيد!!!

و بيرون رفت

🔥ROYAL FIRE🔥 [NAMJIN][completed]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora