Part?30?

786 201 20
                                        


صبح با سردرد بدي از خواب بيدار شد.

به كنارش نگاه كرد و با ديدن سوجين كه لخت بود و خيلي كنجكاوانه نگاهش ميكرد آهي از روي درموندگي كشيد:

-چته؟

سوجين خنديد:
-اون شاهزاده جنتلمن كجاست؟ درست صحبت كن با تازه عروست

سوكجين چشماشو بست :
-مرد!!! شاهزاده مرد!!!

سوجين خنديد:
- يه سوال دارم

-چيه؟
-نامجون مشكل جنسي داره؟!

سوكجين چشم غره اي بهش رفت:
-نه!
سوجين بلند شد و لخت توي اتاق راه رفت.

شاهزاده چشماشو بست... اين دختر واقعا حيا نداشت!

همونجور كه لباسشو ميپوشيد گفت:
-نامجون برام ازت گفته بود.. اينكه بهترين رابطه ي عمرش با تو بوده! و اگر اون الهه ي هورني كه برادرم ازش حرف ميزد تو بودي ميشه گفت برادرم مشكل جنسي داره چون سوكجين واقعااااااا افتضاح بودي!!!!

سوكجين اخماشو توي هم كرد.. سوجين توي يه جمله هم به خودش توهين كرده بود هم به همسرش!

-اينقدر حالم بده كه حتي با اينكه مردونگيمو زير سوال بردي ،حال ندارم بهت گير بدم

سوجين لباسشو كامل كرد و گفت:
-ميخواي يه چيز بگم حالت بدتر بشه؟ تهش اسم برادرمو ناله كردي ... پس بهم افتخار كن كه روت بالا نيووردم!

سوكجين سرش به دوران افتاده بود! تصاوير ديشب كه توي ذهنش پخش ميشد فقط باعث تهوع اش ميشدن ... حس انزجاري كه نسبت به خودش ،سوجين ،اون تخت ،اون ملافه و اون اتاق داشت اونقدر بالا بود كه دلش ميخواست خودشو از يه جا به پايين پرت كنه و خودشو خلاص كنه

اونقدر از خودش نفرت داشت كه هرچقدر فكر ميكرد شب قبل چطوري انجامش داده به نتيجه اي نمي رسيد ولي سوجين....

-تو چرا اينقدر بيخيالي؟! چطوري ميتوني اينقدر راحت راجع بهش باهام صحبت كني؟؟؟ اون برادرته ... من همسر برادرتم ... رابطمون نمونه ي بارز فاجعه است !!!

سوجين سرشو تكون داد و لباشو جمع كرد:
-درسته فاجعه است! ولي ...

روي سوكجين خم شد :
-من ميدونم برادرم زمان همسر قبليت چه فشاري رو گذروند... و من تنها دليلي كه قبول كردم اين بود كه بهش كمك كنم... شما به يه آدم نياز داشتيد كه حدش رو بدونه... من هيچ قصدي ندارم توي رابطه ات با نامجون دخالت كنم... ما فقط براي يه هدف بهم نزديك ميشيم و فقط همين!

بوسه اي روي نوك دماغ سوكجين زد:
-راجع به ديشب به نامجون چيزي نميگيم.... اصلا به روي خودمون نمياريم اتفاق افتاده خوبه؟

سوكجين دوباره با يادآوري نيمه اش بغض كرد:
-اون تركم كرد

سوجين خنديد:
-اون كله شق فردا از شدت دلتنگي برگشته اگر برنگشت خودم برش ميگردونم ! هرچي باشه من از اون كله شق ترم!

🔥ROYAL FIRE🔥 [NAMJIN][completed]Onde histórias criam vida. Descubra agora