با تكون محكمي از خواب پريد و ديد سوكجين با چشم هاي قرمزش طلبكار بالاي سرشه!-بايد نيم ساعت پيش آماده ميشدي!!!!
نامجون خميازه اي كشيد :
-چه مرگته اول صبحي؟سوكجين معطل نكرد و موج انرژي اي به سمتش فرستاد.
نامجون كه هنوز گيج خواب بود از تخت كنده شد و چند متر اون طرف تر محكم روي زمين افتاد.
با ناله شكمشو گرفت و داد زد:
-چته رواني؟؟؟؟؟؟؟؟سوكجين با عجله سمت كمد نامجون رفت و لباساشو در اورد و روي تخت انداخت:
-بهت گفته بودم آفدا قراره براي صبحانه بياد اون چند دقيقه ديگه ميرسه و توي لعنتي هنوز توي تختي! به الهه ي آتش قسم آبرومو جلوش ببري ديكتو با آتيش ميسوزونمنامجون با درد از روي زمين بلند شد و ايستاد. قيافش شديدا توي هم بود:
-يه بار ديگه بگو چرا من بايد توي قرار عاشقانه تو و نامزدت شركت كنم؟
سوكجين غر زد :
-يه اب بزن به صورتت!نامجون سريع اطاعت كرد و با گلوله آبي سريع صورتشو شست.
سوكجين با عجله كفش رو هم برداشت و جلوي لباسا گذاشت :
-چون بايد بهش اين اطمينان رو بدم كه همسر اولم صرفا يه دوست رو مخه!!!!! و هيچ معني ديگه اي براي من نداره!
با دهن كجي اضافه كرد:
-حداقل از نظر احساسي!!!نامجون حس كرد دو تا دست قلبشو گرفتن و فشار ميدن ولي به روي خودش نيوورد و سعي كرد نفس عميقي بكشه:
-جين من نيمه ي توام! نه دوست تو! و ما كارهايي ميكنيم كه دوست ها نميكنن!سوكجين كمي موهاشو بهم ريخت و كلافه پوف كرد:
-ميدونم ! ولي حداقل بايد اينجوري باشيم! ياد بگيريم تماس پوستيمونو كنترل كنيم تا اينقدر جلوه ي رمانتيك نداشته باشه!نامجون سرد گفت:
-بيرون منتظر باش تا لباسامو عوض كنمسوكجين غر زد:
-من تا الان هزار بار لخت ديدمت و لمست كردمنامجون با لحن جدي تري گفت:
-بيرون!!!!===============
توي باغ نشسته بودند و نامجون با نگاه بدي به آفدا زل زده بود.
دخترك موهاي تيره و بلند و مواجي داشت ولي قيافش فوق العاده بچگونه بود.چشماي قهوه اي رنگش درشت بودند و با نگاه پر از عشوه اي به سوكجين نگاه ميكرد.
شاهزاده با تعجب ازش پرسيد:
-پس توام توي مراسم بودي؟؟؟؟آفدا تاييد كرد.
سوكجين ذوق زده گفت :
-چقدر جالب ميشد اگر مَچ ميشديم!نامجون پوزخندي زد:
-جالب تر اينكه تنها دليلي كه وارد مراسمت شدم همين خانوم بود!
VOCÊ ESTÁ LENDO
🔥ROYAL FIRE🔥 [NAMJIN][completed]
Fanfic{تكميل شده } ازت انتظار ندارم حسمو بفهمي چون هنوز نيمه اتو پيدا نكردي ولي هر زمان حتي براي يك ثانيه حس كردي اون مرد مال توئه حرف منو يادت بياد: اون نيمه ي منه ! من كاملش ميكنم.... روحش كنار من قدرت پيدا ميكنه..... جسمش با لمس من آرامش ميگيره... ====...