Part🔥25🔥

838 183 61
                                    


يك ماه بعد:

تعداد تلفات هر دو طرف خيلي زياد بود.
جيمين توي نامه ي جديد دوباره كلي خواهش كرد كه مصالحه انجام بشه... مطمئن بود اگر دو طرف پاي ميز مذاكره بشينن توافق شكل ميگيره ولي يونگي زير بار نميرفت و شاهزاده هم نميخواست اولين نفر باشه كه پا پيش ميذاره چون كسي كه قانون شكني كرده بود گروه شورشي يونگي بود.

دوباره تمام نقشه ها و استراتژي هايي كه شنيده بود رو توي نامه نوشت و بيرون رفت. شايد با برد شاهزاده ، شوگا تحت فشار قرار ميگرفت و حاضر به مذاكره ميشد.

====================

هوسوك خسته و زخمي با قدم هاي محكم به سمت اتاق شوگا رفت.
تمام بدنش كثيف و خاكي بود و چند جاي بدنش خون ميومد و زخم شده بود

به شدت در اتاق رو باز كرد يونگي با اضطراب توي اتاق قدم رو ميرفت. شنيده بود شكست سنگيني خوردن و تقريبا 90درصد سرباز هاي جبهه ي شرقي رو از دست دادن.
با ديدن هوسوك سريع پرسيد:
-چي شد؟

هوسوك از ته گلوش فرياد زد:
-ميخواستي چي بشه؟؟؟؟؟ همشون مردن! همشون!!!!! نهايتا بيست نفر جون سالم به در برده باشن !!! بهت گفتم اول نيروي بيشتر جذب كنيم و بعد حمله كنيم!! كي ميخواي حرف منو به تخمت بگيري شوگا؟؟؟؟ منِ لعنتي با تو برابرم!

يونگي با اضطراب دستاشو رو بازوي هوسوك كشيد:
-ميدونم آروم باش ميدونم

هوسوك با ناله گفت:
-خيلي هوشمندانه جلو اومدن .... تمام تله هايي كه گذاشته بوديم رو بدون آسيب رد كردن... جبهه ي شرقي رو كامل از دست داديم يونگي .... من فكر ميكنم يه جاسوس بينمونه وگرنه غير ممكنه اينقدر خوب و دقيق عمل كنن

يونگي اخم كرد:
-يعني كي ؟

هوسوك گردنشو ماساژ داد:
-تعداد آدم هايي كه اينقدر از جزييات نقشه باخبرن زياد نيست سريع پيدا ميشه

در ادامه نگاه گرسنه اي به يونگي انداخت و براي بوسيدنش جلو رفت

يونگي خودشو عقب كشيد:
-امروز كه يكم نيست!!!

هوسوك زير لب غر زد:
-به درك!!!! من الان بهت احتياج دارم!!

=======================

سوكجين لبخند مغروري زده بود. به لطف جيمين و برنامه ريزي نامجون و فرماندهي خودش ،يكي از چهار جبهه رو از چنگشون بيرون اورده بودند.
ورودش به سرسرا با صداي بلند اعلام شد

با ورودش بلافاصله با تعظيم و بعد تشويق روبرو شد.

پادشاه به افتخارش ايستاده بود و بقيه مقامات با ورودش تا كمر خم شده بودند.

تنها سه نفر ايستاده بودند. پادشاه كه مقامش ازش بالاتر بود، مادرش كه هم رده ي پادشاه بود و همسر اولش كه مقامي دقيقا برابر باهاش داشت.

🔥ROYAL FIRE🔥 [NAMJIN][completed]Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz