دوازده

485 183 319
                                    

کیونگسو به سینک تکیه داده بود و به ظرف ها نگاه میکرد. صدای موسیقی اونقدر بلند بود که میتونست توی اتاق خوابش برقصه. همسایه اش واقعا آدم بی ملاحظه ای بود. اون نمیخواست شبیه یه پیرمرد غرغرو به نظر برسه. اشکالی نداشت اگه گاهی آدم ها مهمانی بگیرن. ولی اینکه برای چند ساعت صدای موزیک اونقدر بلند باشه که پنجره ها بلرزن یکم از فرهنگ آپارتمان نشینی به دور بود.

تصمیم گرفت یکم هایکیو* ببینه. انیمه دیدن همیشه کمک میکرد ذهنش رو آزاد کنه. این روزها چون مجبور بود گزارش سالانه رو ارائه بده بیشتر کار میکرد و بیشتر خسته بود. انگار دوباره داشت همه اون داستان ها رو تجربه میکرد. بدترین داستان امسال مربوط به یه گروه دبیرستانی بود که به صورت پاره وقت مواد مخدر میفروختن. جز اون دسته گروه هایی بودن که کاپشن های یک شکل میپوشیدن و یه طرح خاص رو روی کیفشون میکشیدن. همچنین اون همه اونها توی انگشت وسطشون یه حلقه با طرح مخصوص اما ارزون قیمت داشتن.

تیم اون ها همراه با یه تیم مبارزه با مواد مخدر به صورت اشتراکی روی اون پرونده کار میکردن. مسئله پیچیده درمورد پرونده "رنگین کمون" این بود که اعضا رو تشخیص داده بودن اما نمیتونستن کسی که بهشون مواد میرسونه رو پیدا کنن. کیونگسو، جونگده و سرپرستشون هیوجونگ مطالعات زیادی روی گروه های تبهکار توی کل دنیا انجام دادند و در نهایت متوجه شدن که "رنگین کمون" بومی شده باندهای خلافکار آمریکاییه.

اون ها فهمیدن که اعضای رنگین کمون برعکس تبهکارهای امریکایی بیخیال درس نشدن. یا حداقل در ظاهر اینطوره. اونها نیاز داشتن برای آزادی عمل بیشتر و تحت نظر قرارنگرفتن توسط مدرسه نمره ها و رتبه های کلاسیشون رو در حد قابل قبولی نگه دارند. این باعث میشد مدرسه برای اون ها تبدیل به یه منطقه امن بشه. جایی که بتونن خیلی راحت مواد رو از رابط هاشون بگیرن. رابط ها کار خاصی نمیکردن. اون ها حتی نمیدونستن کی مواد رو به دستشون میرسونه. فقط لازم بود کتاب، لباس و جامدادی هایی که به نظر میرسید صاحبی ندارن رو بردارن و اونها رو دوباره توی مدرسه جا بذارن.

برعکس باندهای آمریکایی رابط ها به هیچ وجه عنصر مهمی توی شکل گیری گروه و دسته نبودن. به دست آوردن این اطلاعات اصلا راحت نبود. مدرسه قبول نمیکرد پلیس با دانش آموزهایی که هیچ مشکل خاصی نداشتن، بدرفتار نبودن و حتی نمره های پایینی هم نداشتن حرف بزنه. به نظر مدرسه این موضوع میتونست تاثیر بدی روی روحیه و در نتیجه سلامت روان دانش آموزها داشته باشه.

همه این ها باعث میشد تحقیقات کند پیش بره. اون ها جز چندتا دانش آموز و یک سری اطلاعات پراکنده هیچ چیز اطلاعات خاصی نداشتن. همه چیز توی رکود بود تا اینکه جنازه چاقو خورده یه پسر16ساله زیر یکی از پل های بیرون شهر پیدا شد. تیم مبارزه با مواد مخدر با اینکه مطمئن بود اون پسر یه ربطی به رنگین کمون داشته عملا نمیتونست کاری بکنه. اما چون هنوز زیر 20سال بود تیم b612 میتونستن به راحتی پرونده رو دست بگیرن.

papercutsWhere stories live. Discover now