سلام! بلو صحبت میکنه
از آخرین باری که باهاتون صحبت کردم خیلی میگذره. امیدوارم تو این اوضاع وحشتناک حالتون خوب باشه و متاسفم که هنوز مجبوریم ماسک بزنیم :(
بالاخره دارم papercuts رو منتشر میکنم و بابتش استرس زیادی دارم.
قبلش از هرچیز میخوام چندتا نکته رو بهتون بگم:
- تیم پلیس داستان کاملا خیالیه و توی واقعیت همچین چیزی وجود نداره
- این داستان دارای کلمات نامناسب، فحش، صحنه های تجاوز و خشونت، مصرف مواد مخدره و در یک کلمه +20 هست. من سعی میکنم قبل از هرپارت بنویسم و یادآوری کنم اما با علم به این موضوع داستان رو شروع کنید بهتره
- این یه داستان پریان نیست پس شخصیت ها سیاه مطلق یا سفید مطلق نیستن. ازشون انتظار یه رفتار بی نقص و اخلاق مدارانه نداشته باشین. ضمن اینکه امیدوارم بدونید دارید داستان میخونید و قرارنیست شخصیت ایدل مورد نظرتون با این داستان مورد خدشه واقع بشه
- اعداد و آماری که توی طول داستان ممکنه بهشون بربخوریم رسمی نیستند و بازم تاکید میکنم که این یه داستانه
فکرکنم تا اینجا همین باشه. من روی ووت و کامنت حساس نیستم اما اتفاقی که برای داستان های قبلیم افتاده یکم اذیت کننده است. اگه داستان رو دوست داشتین و دنبال کردین دوست دارم این رو بفهمم، نظرتون برام مهم و دلگرم کننده است. پس لطفا خاموش نباشید.
آهنگ ها یا حرف های اضافه رو توی آبی عمیق (@deepblue_story)رو میذارم. اگه خواستین میتونین بیاین پیشم.
نظراتتون و حستون رو نسبت به کرکترها و اتفاقات برام بنویسید و بدونید همشون رو با یه لبخند بزرگ و عشق میخونم. 💚
اگه خواب خوب و باکیفیتی ندارین به آلبوم rose و dear my dear گوش بدین
تا فرداشب همین موقع مواظب خودتون باشید
باعشق و احترام؛ آبی 💚
ESTÁS LEYENDO
papercuts
Fanficعشق اتفاق می افته. جونگین با تمام وجود بهش باور داشت و اصلا اهمیت نمیداد عاشق یه افسر پلیس شده در حالی که خودش هنوز دبیرستان رو هم تمام نکرده. افسر دو یه پلیس وظیفه شناس و محترمه که توی گروه تحقیقات و آمار مرکزی مشغول به کاره. عشق اتفاقه همونطور ک...