چهار

472 213 91
                                    

این بار دونات نسکافه ای و لیوان قهوه روی میزش بود. دونات رو تکه تکه کرد و هرکدومش رو به یکی از همکارهاش داد. اون بچه این بار عقلش رسیده بود اول یادداشت رو بنویسه و بعد بزنه روی لیوان ولی باز هم دست خطش دلنشین نبود.

جونگده لیوان قهوه کیونگسو رو برداشت و کمی ازش نوشید: "این بچه ها جرئت زیادی دارن و این براشون خیلی خطرناکه"

چانیول گزارش هایی که باید بررسی میکرد رو روی میزش به ترتیب اهمیت مرتب کرد و گفت: "اما باعث میشه آزادتر زندگی کنن"

- و این آزادی میتونه بهشون آسیب بزنه

هیوجونگ تگ اسمش رو جلوی آینه مرتب کرد. لبخند زیبایی روی لب هاش بود: "اون ها فقط به آموزش نیاز دارن. به این فکرکنید که اون ها خیلی راحت عشق رو ابراز میکنن، برای به دست آوردنش تلاش میکنن و وقتی شکست بخورن یه قدم توی زندگی جلو رفتن"

کیونگسو نامفهوم به سرپرست تیمشون نگاه کرد: "عشق؟"

هیوجونگ پشت میز نشست و حق به جانب به افسر نگاه کرد: "هرچی... به نظر میرسه اون بچه بهت جذب شده... ممکنه شرط بندی هم باشه... به هرحال شجاعتش قابل تحسینه"

هیوجونگ جوری رفتار میکرد انگار همه این اتفاق ها بازی بود. کیونگسو هنوز مطمئن نبود چه نظری درمورد این نوع رفتارهای نوجوان ها داره. این واقعا شهامت بود یا حماقت؟ جونگین اون رو نمیشناخت و کسی نگفته بود پلیس ها نمیتونن ادم های بدی باشن. اگه کیونگسو یه آزارگر بود، جونگین واقعا توی دردسر می افتاد.

اه ارومی کشید و لیست کارهاش رو چک کرد. باید پرسشنامه ها رو از مدرسه ها تحویل میگرفت و بعد اون ها رو طبقه بندی میکرد. لیست مدرسه ها رو چک کرد تا ببینه چه مسیری رو باید انتخاب کنه.

سویونگ کسی بود که کیونگسو رو همراهی میکرد. اون ها وظیفه داشتن براساس اماری که پرسشنامه ها بهشون میدن محتوای سخنرانی های بعدی رو آماده کنن. این یه برنامه جامع برای پیشگیری از وقوع جرم بود.

- بدترین بخش این قضیه لباس فرم پوشیدنه

کیونگسو لبخند زد و سرش رو به نشونه مثبت تکون داد: "به هرحال... تو به اندازه کافی زیبا هستی"

سویونگ در درون احساس خوشی کرد. کیونگسو آدمی بود که همیشه به بقیه انگیزه میداد. کار کردن باهاش به آدم ها احساس مفید بودن میداد چون به حرف هایی که میزد باور داشت. اون باعث میشد آدم ها فکرکنن باارزشن.

اون توی دانشگاه معروف بود و تنها دلیلش هوش و قدرت تحلیل بالایی بود که داشت. سویونگ خوب به یاد می آورد زمانی رو که تصمیم گرفت جز تیم تحقیقات و آمار بشه چقدر همه تعجب کردن. اون ها انتظار داشتن اون جز تیم جرائم رایانه ای یا دایره جنایی بشه. به هرحال اون گفته بود که: "پیشگیری از وقوع جرم عواقب کمتر اما اثر ماندگارتری داره " برای همین اون تیم رو انتخاب کرده.

papercutsWhere stories live. Discover now