و تهیونگ مهلتی به جیمین نداد و سریع از اتاق خارج شد.کت چرمشو برداشت و با برداشتن یکی از سوییچ ها به سمت پارکینگ رفت .ماشین رو روشن کرد و استارت زد.تازه راه افتاده بود که بارون هم شروع به باریدن کرد.تهیونگ نمیدونست کجا میره فقط میخواست کمی از فضای خونه فاصله بگیره.دست های لاغر و کشیدش روی فرمون میچرخید و بدون اینکه متوجه لرزش دستش بشه در اخر تصمیم گرفت به بار همیشگیش بره و مست کنه.پس روبروی بار پارک کرد و وارد بار شد.
***
+هی ببینم تو چند سالته
کوک:به تو چه
جونکوک از اونجا بلند شد و به سراغ میز دیگه ای رفت .خودشم نمیدونست چرا میومد همچین جاهایی.
نشست و به رقص دو پسر بین دو تا میله خیره شد.چقد منزجر کننده میرقصدند با اینکه کوک مدتی بود گی شده بود ولی نمیتونست با همچین صحنه هایی حتی یه ذره تحریک بشه.هوفی کشید و جرعه دیگه ای از الکلش رو خورد.بی حوصله پاهاش رو تکون میداد که کسی صداش کرد
+هی پسر
کوک:چیه؟
+رییس کارت داره
کوک:منو؟چرا؟
+نمیدونم پاشو بیا
کوک با مغزی پر از سوال پشت سر اون گارسون حرکت کرد.هچی ایده ای نداشت که رییس این بار چه کاری میتونه باهاش داشته باشه
+برو تو
کوک دستگیره رو چرخوند و وارد اتاق شلوغ پلوغی شد که مردی نسبتا چاق پشت میزش نشسته بود
کوک:سلام...با من چیکار دارین؟
+ببینش بالاخره تونستم ببینمت
کوم:چی
+بیا بشین
کوک:میشه بگین با من چیکار دارین
+میدونستی پوستت خیلی خوبه
کوک:منظورتون از این حرفا چیه
+انقد زبون درازی نکن میدونی اگه من نبودم تا الان افتاده بودی زندان به خاطر جعل کارت
کوک:چی؟
+ایش از دست این بچه ها
کوک:از من چی میخوای
+حدس میزنم پول لازمی؟
کوک:چطور؟
+هستی مگه نه؟
کوک:خب اره
+یه کار برات پیشنهاد دارم
کوک:واقعا؟
+اره میدونی که ازت خوشم میاد پسر خوبی هستی
کوک:چی هست؟
مرد از پشت میزش بلند شد و دوری دور کوک زد و بعد دستشو روی شونه کوک گذاشت و کنار گوشش زمزمه مرد
+نظرت چیه از این بدن محشرت سود ببری؟
کوک از این حرف به خودش لرزید میخواست جواب بده که در با شدت باز شد
+باز چیه؟
_کیم...جناب کیم اومدن
+خدای من فکر کردم دیگه نمیاد
_میخواد شمارو ببینه
+اره اره حتما بگو بیاد
کوک حالا مثل روحی وسط اتاق شده بود دیگ نه کسی میدیدش نه بهش توجه میکرد فقط ایستاده بود و به لرزیدن همون مردی که چند دقیقه قبل داشت تورش میکرد نگاه میکرد.همونطور ایستاده بود، بدون اینکه جرات رفتن داشته باشه که دوباره در باز شد و این بار برعکس سری قبل که گارسون بد ترکیبی تو اتاق اومده بود این بار مردی قد بلند تو کت چرمی وارد اتاق شد
+سلام آقای کیم خوش اومدین
تهیونگ:باز اینجارو کردی اشغال دونی که
+نه...نه تقصیر بچه هاست
تهیونگ:پس تو چه غلطی میکنی ها؟
+دفعه بعد حتما مرتب میکنیم
کوک با بهت به چهره مرد جدیدی که دیده بود نگاه میکرد.
+فکر کردم دیگ نمیایین اینجا
تهیونگ:نمیخواستم بیام
+پس چیشد تصمیم گرفتین بیایین
تهیثنگ:باید بری از جیمین تشکر کنی
نه مرد چاق نه کوک هیچکدومشون نمیدونستن جیمین کیه فقط مرد چاق سرشو تند تند تکون داد و کوک هم به جون پوست لبش افتاد
تهیثنگ:میخوای تا صبح وایسی بر و بر نگام کنی امشب چی داری
+اه آقای کیم همون قبلیا هستن
تهیونگ:هی من بهت پول نمیدم که بری یه سری کج و کوله بیاری
+معذرت میخوام
تهیثنگ:ایش همتون بی مصرفید
چند لحظه سکوتی اتاق رو فرا گرفت و تهیثنگ سرش رو به اطراف چرخوند و روی کوک ثابت موند
تهیونگ:این کیه؟
+این...
تهیونگ:خودش زبون داره
کوک به تته پته افتاده بود و حتی اسم خودشم یادش رفته بود
کوک:من فقط یه مشتریم
تهیونگ قهقه بلندی کرد
تهیونگ:مشتری؟مگه تو نباید زیر یکی باشی الان
کوک با شنیدن این حرف موهای تنش سیخ شد
کوک:نه نه فقط برای الکل میام اینجا
تهیونگ:بچه ای؟چند سالته؟
کوک:۱۷
تهیونگ:پس تو کار جعلی
کوک چیز دیگه ای نگفت و تهیونگ هم برگشت و به صحبتش با مرد روبروش ادامه داد
اما درست در چند قدمی تهیونگ کوک با قلبی که ضربانش احتمالا به بالاترین حد خودش رسیده بود ایستاده بود.نمیدونست از چیه؟نمیدونست این حس و این عرق و این تپش قلب و این کلافگی از چیه؟
توی افکارش غرق بود که صدای مرد به خودش آورد
تهیونگ:میخوای با من بیای؟
YOU ARE READING
-the flower of death-
Fanfiction+بالا بیار _هیچ میدونی چیو دارم بالا میارم +فقط بالا بیار _دارم عشقتو بالا میارم ------- ژانر:هاناهاکی،رمنس،روزمره،اسمات🔞 کاپل:ویکوک -------