Charming- Pt26👑

615 140 32
                                    

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

- من وقتی ژاپن بودم عادت داشتم بعد از درست کردن مجسمه‌های اروتیکم روشون جامی پر از شراب بریزم و بعد با قلمو اون‌هارو رنگ کنم

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

- من وقتی ژاپن بودم عادت داشتم بعد از درست کردن مجسمه‌های اروتیکم روشون جامی پر از شراب بریزم و بعد با قلمو اون‌هارو رنگ کنم...اتاقم بوی نمِ شراب رو میداد و من هر روز مستِ نگاه کردن به کلکسیون مجسمه های اروتیکم بودم!

نرمیِ صداش چیزی شبیه به هنرِ تکه تکه شده از حریر ماه بود. زیر لب زمزمه میکرد و نوک انگشت‌های کوچکش به لبه‌ی کانترهای داخل آشپزخانه کشیده میشد. با اتمام جمله‌، لبخند محوی به سرخیِ لب‌هاش زد و به سمت سرآشپز سَر برگردوند. ایتین، درحالی که در یونیفرم شِف بودنش مقابل چشم‌هایِ کشیده‌ی مجسمه ساز ماهیتابه‌ی روی آتش رو با دست‌هاش تکان میداد، بیش از اندازه مجذوب کننده به نظر میرسید.
ایتین با دقت به حرف‌هاش گوش سپرده بود پس بد به نظر نمیرسید اگر پسر کوچک‌تر با لطافت مخفی در صداش به صحبت‌هاش ادامه بده:
- من عاشق هنرم، عاشق شراب و افرادی که داخل مهمونی های شبونه بوسه‌های داغی روی لبای هم میکارن. عاشق اسطوره های یونانی، الهه‌ی شهوت، خدایان دروغین، سیارات پنهان، تاریخچه‌ی پنج هزارساله‌ی دنیا و کهکشان، آدم‌های مجنون...من عاشق الهام گرفتن از علاقه هامم. درست زمانی که با نگاه کردن بهشون، احساس میکنم که زندگی شروع شد!

رو بروی سرآشپز، در طرف دیگه‌ی کانتر ایستاد و دست به سینه شد. نگاه میشی رنگش رو که درمقابل آتش، عمیق تر به نظر میرسید به سمت بالا سُر داد و دقیقا جایی روی چهره‌ی پسرک مقابلش متوقف شد. هودیِ اُور سایز سفید رنگ به همراه جینِ آبی که توسط نیم‌بوت های سفید رنگش استایل پسرانه‌اش رو تکمیل کرده بود. تلِ دندونه داری به موهایِ لخت و آبی رنگش زده بود که با فشار چتری هایِ نیمه بلندش رو به سمت عقب هل داده بود و البته که ایتین قرار نبود از نگاه کردن به دریایِ موهای موج دارش دست بکشه! نیمه شب بود و رستوران خالی از هرآدمی دیده میشد. چراغ های سالن غذا خوری خاموش و تنها نورِ ضعیف از آشپزخانه نیمی از فضا رو روشن کرده بود. آهنگِ موردعلاقه‌ی سرآشپز با تکرار در فضای آشپز خانه پخش میشد و البته که رنگ احساسات و تنشِ بین اون دو مرد لمس شدنی بود.

Prince Charming And His Nose|Vkook-Hopemin👑Onde histórias criam vida. Descubra agora