او تمام مشکیِ موهای خود رو رنگ نکرده بود؛ در عوض تنها تکهای از تارهای زیری موهایش رو به رنگ سبزِ نعنایی مزین کرده بود، اون هم به طور موقت!
و همین درخشندگی چهرهی پسرانهش رو چندین برابر میکرد؛ این یعنی پسرک از زیبایی والایی برخوردار بود.اخم کدری بین ابروهایش نقاشی شده بود؛ نه به معنای خشم و برافروختگی، بلکه لا به لای خطوط این اخم تنها احساسی آغشته به آشفتگی و رنجیده شدن پیله کرده بود.
چشمهایش همان مشکیِ براق همیشگی دیده نمیشد، ستارههایش در سکوت خاموش بودن و مژههایش رطوبت دریایِ پشت پلکهایش رو به خود گرفته بودن.نگاهش نم داشت و سرخیِ ترک خوردهی لبهایش نوسانِ قلبِ لرزانش رو نشان میداد.
ریههایش با فراموشکاری نفس نمیکشیدن و گلویِ پسرک خشک از هر ذره هوایی بود!انگشتهای سرد شدهاش لرزیدن و زانوهایش سست شد.
دوپاکت سفیدی که به قفسهی سینهاش کوبیده شد، یک شوخی نبود که در پیِ آن بخندد و برادرش رو به مضحکه بگیرد.
نگاه، لحنِ محکم و تندخو، دودِ غلیظ و سیاه سیگار، تمام این رفتارهای آسوکا با جدیت تمام با دیدهی پسرک تماشا شده بود و این یعنی دامدار ژاپنی ذرهای لطافت در کارهایش وجود نداشت.همین، همین کوکو رو که همان تاکاهاشی کوچک و نازپروردهی ژاپنی بود ترساند.
تارِ بلند و نرم موهایش بین مژه های نسخ کنندهاش میلغزید و به مردمک چشمهایش برخورد میکرد و همین تلنگری میشد برای نشست اشکهایی آزاردهنده روی نور مشکی نگاه پسرک.
بندِ سرهمیِ او از روی یکی از شانههایش سُر خورد و کوکو یک قدم به جلو برداشت.
به نیم رخِ برادر خود که به جمع چهار نفرهی آبی و همسرش، لوئیس و خواهرش که باهم کنارِ ماشین قدیمی از کیک میوهای میخوردن و صدای خندههایشان طلوع آفتاب رو دلانگیز تر کرده بود چشم داشت، خیره شد و زیر لب با لحن گرفتهای او رو خطاب حرفهایش قرار داد:
- برای کجاست؟ ژاپن؟ نکنه توهم با هینا قراره به جونِ نداشتهی من بیفتید؟او به قدری از رفتار برادر بزرگترش سردرگم و دلخور به نظر میرسید که بین افکار سرسام اورش برای پیدا کردن دلیلی، هر اتفاق و منطقی رو به هم پیوند میزد.
BINABASA MO ANG
Prince Charming And His Nose|Vkook-Hopemin👑
Fanfictionیک پسر جوانِ ژاپنی که به خاطر مشکلاتی از توکیو به فرانسه سفر میکنه. اون پسر، پرنس چارمینگِ دیزنی لند پاریس به حساب میاد و به نظر میرسه که قراره سیندرلای خودش رو در دلِ شهر پاریس، زمانی که روی یکی از نیمکت های کافهی له دو مگو نشسته پیدا کنه! - حالا...