- نکن توله!
بی اختیار، درحالی که سعی میکرد کوپه رو از بین انگشتانِ باریک پسرک بیرون بکشه با لحن محکم و غلیظ از عصبانیت ظاهری، بیان کرد. اما قبل از هرچیزی کوکو خود رو روی صندلی عقب کشید تا جایی که کمر سخت باریک و پسرانهاش به درِ ماشین تکیه داده بشه. لبهای سرخ و مرطوبش رو که لا به لای مویرگ هایِ کوچکش طعم شیرین از شکلات جاری بود، غنچه کرد و با لحن درماندهای که حقیقتی درش وجود نداشت و به وضوح شیطنت در چشمهای درشتهاش لمس میشد، گردیِ کوپه رو روی سینهاش فشرد و با کرشمهای که سعی در پنهان نکردنش داشت گفت:
- من که ندارمشون، حیف شد!و البته که موسیو باربیل به طور واضح، اشارهی غیر مستقیم پسر ژاپنی به سینههایش رو متوجه شد!
سری از روی تاسف تکان داد و همانطور که تلاشِ بی معنیِ خود رو در پس گرفتنِ کوپه بی نتیجه دیده بود، خود رو عقب کشید و به صندلی تکیه داد. انگشت شستش رو روی لبهایِ باریکش کشید و با احساس نیاز به دودِ تلخی که اعتیادش در رگ به رگِ تنِ مردانهاش نفوذ کرده بود بلافاصله درحالی که یک دستش رو روی فرمان ماشین قفل کرده بود، دست دیگهای رو برای برداشتنِ جایِ مخصوصِ سیگار برگ بنتلی چرچیل به سمت داشبورد درپیش گرفت. اما قبل از اینکه جایِ سیگار بین انگشتهای استخوانی و قلمیاش لمس بشه پسرک ژاپنی بلافاصله سیگارهارو از زیر دست مرد بیرون کشید و اونهارو جایِ تاریکی روی صندلی های عقب ماشین پرت کرد:
- وقتی به جز خودت کسِ دیگهایم توی ماشینه، باید مثل یه موسیو با ملاحظه که سلامتی اطرافیان براش مهمه دست از سیگار کشیدن برداری!پسر کوچکتر قبل از اینکه اعتراضی مبنا بر از دست دادن سیگارها از طرفِ مرد فرانسوی فضای تاریک ماشین رو در هم بشکنه با لحن حق به جانبی که اصطلاحاتی همچون مصمم و قاطعیت رو با گفتن هرکلمه به نمایش میگذاشت، بیان کرد و خط اخم محوی بین ابروهای پهن و تیرهاش نشاند. ابل، نوک انگشتهای بلند خود رو روی فرمان ماشین فشرد و همراه با پوزخندِ محوی که از کنج لبهای مرطوبش چکه میکرد جملهای شبیه به " حق با شماست پرنس" با لحنِ بسیار آروم و بمی روی زبانش جاری شد.
یقهی پیرهن مردانهاش کمی به سمت عقب برگشته بود و البته که حالا فضای دید بهتری برای تماشای گودی گردنی که با دو تتوی بزرگ مار طراحی شده به رخ کشیده میشد. با نبود سیگار کمی کلافهتر شده بود و اینبار برای آرام کردن خود چند نفس عمیق از هوای اطرافش که آغشته به شکلات شیرینِ تن پسرک ژاپنی بود بلعید و با صدای مردانهای که خط خطی های شکستهای درش موج میزد گفت:
- نمیخوای بهم بگی راجب چه چیز مهمی میخواستی باهام صحبت کنی؟
KAMU SEDANG MEMBACA
Prince Charming And His Nose|Vkook-Hopemin👑
Fiksi Penggemarیک پسر جوانِ ژاپنی که به خاطر مشکلاتی از توکیو به فرانسه سفر میکنه. اون پسر، پرنس چارمینگِ دیزنی لند پاریس به حساب میاد و به نظر میرسه که قراره سیندرلای خودش رو در دلِ شهر پاریس، زمانی که روی یکی از نیمکت های کافهی له دو مگو نشسته پیدا کنه! - حالا...