رستوران

1.2K 224 202
                                    

توی شیشه ی تمیز رستوران کتش رو مرتب کرد و از تمیز بودن ظاهرش مطمعن شد...

به محض وارد شدن به فضای مجلل غذا خوردی، تهیونگ رو دید که با دیدن پسر زیبای مومشکی بلند شد و دستی تکون داد...مگه تهیونگ یک آیدل مشهور نبود؟؟پس چطور اینقدر راحت داخل یک مکان عمومی قرار گذاشته بود؟؟؟خب البته این واضح بود که همچین رستوران پنج ستاره ای هزینه ای داشت که هرکسی قادر به غذا خوردن داخلش نبود ولی باز هم....مکان عمومی محسوب میشد...

جین سعی کرد این افکار مزاحم رو پس بزنه و به سمت تهیونگ قدم برداشت...پیشخدمت ایستاده کنار میز، صندلی رو محترمانه عقب کشید و منویی رو جلوی جین گذاشت...جام کنار دستش رو پر کرد و با لبخندی ایستاد تا خوش و بش دو پسر تموم بشند:

_ببخشید فکر نمیکردم مسیر اینقدر دور باشه...زیاد که منتظر نموندی؟

درحال نشستن دستی روی هوا تکون داد و با خنده ای سرخوش جواب داد:

+اشکال نداره میفهمم.من بدجایی رو انتخاب کردم ولی خب زیاد با رستورانای کره آشنایی ندارم و اینجا رو هم جیمین معرفی کرده بود.

پیشخدمت بعد از نشستن هر دو پسر با ادای احترام کوچکی، پرسید:

×الان سفارش میدید؟

تهیونگ با چشمهایی منتظر و مشتاق به جین خیره شد و جین برای معذب نشدن بیشتر زیر اون نگاه، منو رو جلوی صورتش گرفت...داخل منو چیزی از قیمت غذاها ننوشته بود و جین مطمعن بود هر غذایی سفارش میداد، تمام پس اندازش رو مصرف میکرد...پس نفس عمیقی کشید و آشناترین اسم رو انتخاب کرد:

_من استیک میخورم...کاملا پخته شده باشه لطفا.

منو رو به پشخدمت پس داد و همراه با این حرکت تهیونگ هم با پس دادن منو با لبخندی به پیشخدمت اعلام کرد:

+برای منم همینو بیارید...درمورد مشروباتتون کلی شنیدم...از بهترینش لطفا بیار.

نگاهش رو از پسر سفید پوش رستوران گرفت و به پسر مشکی پوش مقابلش داد:

_خب جین...فکراتو کامل کردی؟چقدر زمان نیاز داری تا خونه رو تکمیل کنی؟

جین با دست کرواتی که بسته بود رو کمی شل کرد:

+نمیتونم اینطوری بگم...باید اول خونه رو ببینم...مساحتش چقدره؟؟؟چندتا اتاق داره؟؟چند طبقه ست؟؟اصلا دیواراش چطورند؟؟؟

سعی میکرد تا حد ممکن از نگاه کردن به چشمهای پر از اشتیاق پسر مشتریش خودداری کنه ولی لعنت بهش که وقتی رو به روش نشسته بود، سخت ترین کار ممکن به نظر میرسید...نگاه های خیره ی پسر معروف کره حس خوبی بهش نمیدادند و باعث معذب تر شدنش میشدند ولی خب از همون بچگی هم نشینی با تهیونگ جزو آرزوهای همه ی دختر و پسرهای فامیل بود و جین از این قائده مستثنی نبود‌.‌‌

You owe me a danceWhere stories live. Discover now