در حالی که وارد قلعه ی بزرگ میشد، ماسکشو روی صورتش تنظیم کرد، همزمان بادیگاردایی که در طول راهرو ایستاده بودن بهش تعظیم کوتاهی کردن.
وقتی پشت در اتاق مد نظرش رسید کمی مکث کرد و به شخصی که کنار و پشت سرش ایستاده بود با لحن
دستوریی گفت:
-از این ملاقات به هیچکس چیزی نمیگید، به سوهو بگو با کریس صحبت کنه، اطلاعات مربوط به دختره به هیچ عنوان هیچجا درز پیدا نمیکنه!
-اطاعت میشه قربان!
وقتی جواب دلخواهش رو گرفت انگشت اشاره اش رو روی حسگر در گذاشت و با باز شدن در بدون هیچ مکثی وارد اتاق شد و در رو پشت سرش بست.
نگاهشو روی دختری که پشت میز و روی صندلی لم داده بود کشوند،اون دختر بیخیال نگاهش میکرد و منتظر بود.
با قدمای بلندی سمتش رفت و مقابلش پشت میز نشست،قطعا اون دختر فرق میکرد، وگرنه هر کی بود تا الان واکنش دیگه ای با دیدن والس از خودش نشون میداد.
-کیم، تهیون!
دختر اسمشو لب زد و ناگهان خنده ی کوتاهی کرد و در حالی که موهای کوتاهش رو پشت گوشش مینداخت ادامه داد:
-البته که اسممو میدونی، فقط نمیدونم واسه ی چی اینجام، تنها حرفی که الان میتونم بزنم اینه که من کیم تهیون هستم!
چانیول از پشت ماسک نگاهی به چهره ی دختر انداخت و سعی کرد به شباهت عجیبش توجه نکنه، همزمان کاغذی رو از کیفش در آورد و مقابل دختر، روی میز گذاشت و بعد با کمی مکث گفت:
-یه قرارداد، پدرت قراره یه مسابقه ی رقص برگذار کنه، و من حاضرم با یه هویت جعلی تورو وارد مسابقه کنم، میدونم که میخوای رقصنده بشی ولی پدرت نمیذاره!
تهیون نیشخند موزیانه ای زد و در حالی که ابروهاشو بالا مینداخت دستشو داخل جیب هودی مشکیش برد و خیره به چشمای مردی که ماسک نصف بیشتر صورتش رو پوشونده بود لب زد:
-مختصر و مفید!
تکیه اشو از صندلیش گرفت و دستاشو روی میز گذاشت و سمت مرد مقابلش مایل شد.
-پدرم میکشتت والس!
چانیول خونسرد برخلاف دختر مقابلش تکیه اشو به صندلیش داد.
-نگران جون من نباش، جوابتو بده، اگه این مسابقه رو شرکت کنی و ببری، بی نام و نشون بدون اینکه پدرت حتی متوجه بشه برای همیشه میفرستمت روسیه، بعدش میتونی رقص رو ادامه بدی.
دختر کلافه چنگی به موهاش زد و در حالی که لبشو به دندون میگرفت با چشمای ریز شده ای به والس خیره شد.
-مثل تو، مجبورم با ماسک زندگی کنم؟!
والس نفس عمیقی کشید و شونه اشو کمی بالا انداخت.
YOU ARE READING
"WALTZ"[Uncomplete]
Fanfiction•¬کاپل: چانبک | هونهان | لوبک (لوکاس و بکهیون) •¬ژانر: رمنس| اسمات| مافیا| دراما •¬خلاصه: -اگه همون روز اول میفهمیدم بالرین فریبنده ی جانگ که راحت اومد توآغوشم و به عطر تنم عادت کرد قراره یه روز اینجوری سمتم اسلحه بکشه محکمتر بغلش میکردم! +منم اگه م...