″ اغوش اجباری ″
𝙵𝚘𝚛𝚌𝚎𝚍 𝚑𝚞𝚐𝚜
ورق بیستم🧢💙
𝐋𝐨𝐮𝐢𝐬🦋💧
___
باکس سوزن رو برداشتم و سمتش رفتم.
پوزخندی به چشم های گرد شده از تعجبش زدم.
روی تخت رو به روش نشستم.یکی از سوزن هارو از باکس در آوردم،دستی به نیپلش کشیدم که خواست خودش رو عقب بکشه که محکم بازوش رو گرفتم و سمت خودم کشیدمش
+قرار نیس فرار کنی!دوباره آروم نشست و اشکی از چشمش چکید.
سوزن اول رو آروم وارد نیپلش کردم که بخاطر درد داد بلندی زد
زیر گوشش لب زدم:
+به نفعته ساکت باشی!
دوباره اشک هاش سر خوردن+قانون اول اینکه هرجا و توی هرمعوقتی که سکس بخوام باید بدون حرفی قبول کنی!
سوزن دوم رو برداشتم و کنار سوزن قبل وارد نیپلش کردم که شلوارم رو چنگ زد.
+تحمل کن کوچولو.
+قانون دوم،تا من اجازه ندادم حق نداری دردت رو تسکین بدی!سوزن سوم و برداشتم که دستم رو چنگ زد و با صدای لرزونی لب زد:
_ن...نه خو..خواهش میکنم+هنوز خیلی کار داریم قرار نیست انقدر زود کم بیاری.
سوزن سوم رو برداشتم و کنار دوتا سوزن قبل کردم که اشکاش دوباره ریختن و لبش رو گاز گرفت.
با انگشت شصتم لبش رو از حصار دندون هاش آزاد کردم .+خوشم نمیاد به چیزی که برای منِ کسی جز خودم آسیب بزنه حتی خودت!فهمیدی؟
زیر لب "چشم"ارومی گفت+قانون سوم
کلمه امن! یا همون سیف ورد
قرمزه!
هروقت موقع تنبیه نتونستی تحمل کنی به زبون میاریش،فقط وای به حالت اگه این کلمه رو بی دلیل بگی!!سوزن بعدی...
+فقط حق داری ارباب یا آقا صدام کنی جز این نشونم.!سوزن بعدی...
+بدون اجازه ی من حق هیچ کاری نداری فهمیدی؟!𝐇𝐚𝐫𝐫𝐲🌳🍏
شده بودم یه تیکه ابری که توش سوزن میکردن.
چرا باید اولش از این تیزیهای مضخرف شروع میشد؟
کاش بهش میگفتم حساسیت دارم ...خب عالیه قراره به فاک برم!
یعنی بیشتر از این؟اینجوری که داره پیش میره قطع نخاع میشم...
همین مونده این نرهغول منو ببره دستشویی.
تنم داره سوراخ میشه من فکر اینم لویی بیاد سرپام بگیره؟یه لحظه حواسم به مکان و وضعیتم جمع شد.
که اشک و خنده باهم همراه شدن و لو مثل بز نگام میکرد.
البته بلا نسبت بز!این از گاو بودنم رد کرده، چه دلیلی داره پسر مردم رو ببری زیر تیغ جراحی؟
قهقهای زدم، چقد دارم بزرگش میکنم!
مامان کجایی ببینی بچترو کشتن.دستش جلو اومد تا سوزن بعدی رو وارد کنه، که مانع شدم.
باید بهش میگفتم حساسیت دارم،همین الانشم کل تنم داره میخاره و قرمز میشه!
_ا...اقا یه لحظ...هوقتی دید صورتم از لبو قرمز تره دست نگه داشت و با اخم نگام کرد.
مرتیکه اخمت واسه چیه تو که داری پاره ام میکنی.
چندش وار نگاهش کردم و بریده بریده بهش فهموندم تمومش کنه.البته که گوش نداد و با داد گفتم حساسیت دارم و دیگه تحملش رو ندارم.
این بار با تعجب نگام کرد و دوباره نگاهش رنگ خشم گرفت.تند تند با خوشنت سوزن ها رو از تنم در میاورد و من جیغ میکشیدم و هر بار با سیلی توی صورتم خفه میشدم...
╭───╯💙੨੪💚╰───╮
پناه بردم به آغوشت گرچه اجبار بود!
__________
ووت های پارت قبل کم بودن ولی دلم نیومد نزارم😂🤌🏻
نظر و ووت یادتون نره🥺💚
YOU ARE READING
‹‹ 𝗙𝘰𝘳𝘤𝘦𝐝 𝗛𝘶𝘨𝐬 ››
Actionمیزدی و درد میکشیدم؛ شدم عاشق و نبودی مجنون! مجنون منی که مسکن بودم و تو ویروسی همچون طاعون و وبا ... به جایی رسیدم که نگران دست توهم، نه صورتِ خودم که مقصد انگشتهات بود ... گناهِ باهم بودن که هیچ گناهِ عذاب کشیدن من هم برای تو! شومی یک اجبار!🍃 و...