ورق سوم༆

511 132 25
                                    

″‍  ‍اغ‍‌وش ‍اج‍‌‌ب‍‌‌ار‍ی ″
𝙵𝚘𝚛𝚌𝚎𝚍 𝚑𝚞𝚐𝚜
ورق سوم🌊💙
𝐋𝐨𝐮𝐢𝐬🦋💧
──────────────

ناهار که تموم شد از سر میز بلند شدم بودم ، این ناهار واقعا مزهٔ خوبی داشت!
لیوان نوشیدنیم رو به دست گرفتم و به سمت اتاقم راه افتادم؛
با برخورد به جسمی لیوان از دستم افتاد و روی لباس سفیدم ریخت و رنگش رو خراب کرد عصبی سرم رو بالا اوردم و به پسر روبه روم خیره شدم
روی زمین نشسته بود و ترسیده نگاهم میکرد عصبی غریدم:
+چجوری به خودت اجازه دادی لباس من رو کثیف کنی؟
سریع از جاش بلند شد و دستپاچه گفت:
_ا.. از قصد نبود م..معذرت میخوام اگه بخواید براتون تمیزش میکنم
صورت ظریفی داشت فر موهاش زیبایش رو چند برابر میکرد؛
ولی الان عصبی تر از اونی بودم که به این چیز ها فکر کنم!
+تو کی هستی اصلا؟!
_خ..خب من یکی از خدمت..
با ورد لیام حرفش قطع شد
× اتفاقی افتاده لویی؟
اخمم بیشتر شد
+مهم نیست ولی میخوام وقتی بیدار میشم این پسر رو اینجا نبینم!
به وضوح ترس رو توی چشم هاش میدیدم!
پوزخندی زدم و سمت اتاقم حرکت کردم
𝐋𝐢𝐚𝐦🔥❤
اشک توی چشماش جمع شد، با صدای پر بغض لب زد:
_ل..لیام میشه باهاش صحبت کنی؟ خودت بهتر از همه وضعیت زندگی من رو‌میدونی!
×نگران نباش پسر بابا هیچوقت همچین کاری رو نمیکنه و تورو اخراج نمیکنه!
_اخه برادرت گفت...
حرفش رو‌قطع کردم
×اخراج یا استخدام تو به دست لویی نیست بابا تصمیم میگیره اون هم همچین کاری رو نمیکنه ! با لویی هم صحبت میکنم از تا عصبانیتش کم بشه.از این به بعد هم حواست رو‌جمع کن لویی ادم بشدت بی اعصابیِ!
تند تند سرش رو‌تکون داد
_ممنونم ازت
لبخندی زدم و‌گفتم:
×به کار هات برس.
سری تکون داد و ازم دور شد منم سمت اتاق خودم حرکت کردم..




‌ ╭───╯💙੨੪💚╰───╮

پ‍‌ن‍‌اه‍‌ ب‍‌ردم‍‌ ب‍‌ه‍‌ آغ‍‌وش‍‌ت‍‌ گ‍‌رچ‍‌ه‍‌ اج‍‌ب‍‌ار ب‍‌ود!

ورق سوم تقدیم نگاهای زیباتون")

‹‹ 𝗙𝘰𝘳𝘤𝘦𝐝  𝗛𝘶𝘨𝐬 ››Unde poveștirile trăiesc. Descoperă acum