𝗗𝗥𝗨𝗫𝗬.{ 𝖧𝖸𝖴𝖭𝖫𝖨𝖷 , 𝖢𝖧𝖠𝖭𝖧𝖮 , 𝖢𝖧𝖠𝖭𝖦𝖩𝖨𝖭.}

Let's Start.

• زیباترین و زشت ترین گرایش ها، جنبه تثبیت شده و به صورت زیستی تعیین شده‌ی ماهیت انسان نیستند‌؛ بلکه آنها حاصل فرآیند های اجتماعی هستند که ما را به وجود آورده اند.
_اریک فروم •

•••••••••••••••••••••••••••••••••••

درست به جایی که برنامه ریخته بود رسید، اون طرف خیابون باری بود که میخواست بعد از گرفتن جواب مثبت مرغوب ترین مشروب های موجودت رو به خورد بدنش بده.
_آم...هیونگ، راستش چیزی هست که باید بهت بگم.

چانگبین ایستاد و نگاهش رو به آبنمای زیبایی که کنارش در اون پارک سبز بود انداخت. ستاره ها امشب درخشان تر از همیشه بودن و هوای صاف و خنکی که لا به لای موهاشون حرکت میکرد حس خوبی به اون دو میداد.

_گفتم چرا انقدر عجیب رفتار میکنی نگو حرفی میخوای بزنی! چیشده هیونجینی؟ باز خرابکاری کردی؟
چانگبین با خنده گفت و هیونجین ناراحت صورتش رو برگردوند.

_هیونگ! دارم جدی حرف میزنم.

پسر بزرگترخنده‌ش رو خورد و بهش نگاه کرد.
_تو این هشت سال دوستی ای که داریم، اولین باره میگی جدی هستی. اوکی، منتظرم.

هیونجین اب دهانش رو پر سر و صدا قورت داد، دونه های عرق پیشونی و موهاش رو خیس کرده بود و دست هاش می‌لرزید.
لب‌هاش رو تر کرد تا حرف بزنه اما ترسید.
_بگو هیونجین! اگه جدی نیست بنداز برای فردا، دیر شده.

_نه، میگم.

چانگبین با چهره ای متعجب دست به سینه شد.
_خیلی‌خب، بگو!

_اممم راستش من...

_تو چی هیونی؟

_من...

_عاشق شدی؟

چشم‌های هیونجین گرد شد‌.
_از کجا فهمیدی؟

چانگبین خندید.
_از اونجایی که از بس گوشه های ناخنت رو کندی دستت خونی شده!

هیونجین بلافاصله به دست هاش نگاه کرد، گوشه های سه تا از انگشتهاش خونی شده بود.
_اوه! متوجه نشدم.

چانگبین دستش رو روی شونه ی هیونجین انداخت.
_خب حالا کی هست؟

هیونجین مضطرب گفت:
_کسی هست که مدت زمان زیادیه هم رو میشناسیم و میدونم احتمال جواب مثبت گرفتنم از اون کمه اما بعد از این همه سال، برای منتظر موندن خسته‌م.

_اگه خیلی منتظر بودی پس سریع انجامش بده! من اگه جای تو بودم همین الان بهش میگفتم عاشقشم.

هیونجین ازش فاصله گرفت.
_مطمئنی هیونگ؟

_صددرصد.
نفس عمیقی کشید و مستقیم به چشم‌های چانگبین زل زد.
_من عاشقتم.

چانگبین بلند خندید.
_هی، قرارنیست من رو ماکت تمرینیت بکنی!

هیونجین لب‌هاش رو گزید.
_اون کسی که عاشقشم تویی، نه هیچ دختر یا پسر دیگه ای.