welcome!

889 170 58
                                    


_سر بریده، سر هر دو رو...
فلیکس خودش رو جلوتر کشید و سوالش رو پرسید:
_کجا؟

_محوطه جنگلی ایلسان، تو و هیونجین و جیسونگ بمونید، من و مینهو و سونگمین میریم. از رسته ی ناجا میان اونجا و تنها نیستیم بخاطر همین بهتره اداره خالی نمونه.

هیونجین اب دهنش رو قورت داد، این اولین بار تو کل زندگیش بود که یه پرونده ی واقعی میدید! همزمان که ترس به سلول های بدنش رخنه کرده بود هیجان عجیبی حس میکرد.

فکرمیکرد چان داره زیادی بزرگش میکنه، مگه تو این دنیای کوچیک هنوز هم کسی بود که به این شیوه های وحشیانه ادم بکشه؟!
_میشه منم بیام؟

چان که ایستاده وسایلش رو جمع میکرد سر رو بالا اورد.
_مطمئنی میخوای بیای؟ قرار نیست چیزای خوبی ببینی.

_میخوام بیام.

_خیلی‌خب، بلندشید بریم.

هیونجین بلند شد، کیفش رو همونجا روی صندلی گذاشت و بعد صاف کردن لباسش به همراه چان و سونگمین و مینهواز اتاق خارج شدن.

توی محوطه منتظر ایستاده بودن تا وقتی که چان سوار بر ماشین مشکی سازمان اومد و مینهوجلو، سونگمین و هیونجین عقب نشستن و چان به سمت ناحیه ی جنگلی ایلسان حرکت کرد.
هنوز حرفهای تو اداره زیر گوش هیونجین می پیچید، لبهاش رو گاز گرفت و آهسته گفت:
_میتونم یه سوال بپرسم؟

مینهو جوابش رو داد:
_از کی؟

_از چان.

چان از ایینه نگاهی به هیونجین کرد.
_البته، بپرس.

_اوم..تو به من گفتی یه نمونه نادر، منظورت چی بود؟

_آآآآ اون؟ خب من الان درگیر یه پرونده قتل سریالی هستیم که اسم قاتلش رونین هست، رونین ریشه ی ژاپنی داره به معمای کسی که خلق و خوی انسانی نداره و این قاتل روشش اینه که کاپل هارو میکشه و -...

مینهو با خنده گفت: داداشمون آنتی لاوه!

هیونجین لبخند ارومی زد و چان ادامه داد
_اره دیگه، حالا این کاپل ممکنه بچه دبیرستانی باشن، جوان باشن و یا پیر باشن، معمولا هم وحشیانه میکشه! و ربطش به نادر بودن تو اینه که تیم قبلی که تو این اداره کار میکردن حدود سیزده نفر بودن و...و تمام اونها به دست رونین کشته شدن و سر فرمانده‌شون از در ورودی آویزون شده بود‌.
.
هیونجین حس میکرد قلبش به جای اینکه تو سینه اش باشه، ابتدای حلقش در حال نبض زدنه!
_این...این خیلی وحشتناکه!!!

چان نفس عمیقی کشید، ترس هیونجین رو حس میکرد و فهمید که مسئولیت روی دوشش سنگین تر شده، اون باید از هیونجین هم محافظت میکرد.
_بخاطر این اتفاق هیچکس حاضر نشد این پرونده رو ادامه بده جز ما چند نفر بخاطر همین انقدر اداره خلوته، البته همه ی ما پلیس نیستیم، مینهو دکتر پزشکی قانونیه و سونگمین هم خبرنگار بخش جنایی اما میان اداره و بهمون کمک میکنن.
چون کسی نمیومد ما متوصل شدیم به اداره اموزش و پرورش و قسمتی که مربوط به دانشگاه ها و انتخاب رشته بود و خواستیم تغییری تو سیستم اموزشی دانشگاه بذارن و دوره ی دانشجویان این رشته حضوری بشه تا نیروی بیشتری جذب کنیم. از وقتی اینکارو کردیم تو تنها کسی بودی که بهمون ملحق شدی.

𝗗𝗥𝗨𝗫𝗬.{ 𝖧𝖸𝖴𝖭𝖫𝖨𝖷 , 𝖢𝖧𝖠𝖭𝖧𝖮 , 𝖢𝖧𝖠𝖭𝖦𝖩𝖨𝖭.}حيث تعيش القصص. اكتشف الآن