•○●part 4●○•

984 231 35
                                    

My omega
امگای من

ضربه های عمیقی بهش وارد میشد، حس کشیده شدن دیواره های سوراخش، لباش که از شدت ناله ها و لذت باز بودن و پوزخندی که روی لبای الفا نشسته بود


اغواگرانه ناله میکرد و خودشو دور دیکش تنگ میکرد. دستاش دور گردن الفا حلقه بودن و با رضایت پاهاشو براش باز کرده بود


-اههه ا..الفا خیلی بزرگیی


یکی از دستاشو روی شکمش که برامدگی مشخصی روش پدید و ناپدید میشد گذاشت و لبشو گاز گرفت الفا نیشخندی زد و لباشو رو لبای امگا کوبید


-ارباب جوان طبیب کیم اینجان!




با صدای ندیمه ش تو جاش پرید و دستشو از روی عضوش برداشت سریع ملافه ای روی شونش انداخت و دور خودش پیچید


-بیان تو


با صدای لرزونی گفت و جین با دیدنش شوکه شدطبیب مطمعا بود هنوز یک هفته تا موقع هیت تهیونگ مونده! اما انگار امگاش اینبار زودتر دست به کار شده بود در همون حین تهیونگ به خاطر افکارش که به خودارضایی ختم شده بودند سرخ شده بود و به خاطر دیک تحریک شده ش نفس نفس میزد


-چطوری کوچولوی عسلی؟


خوبم ارومی گفت و لبخند کوچیکی به هیونگش زد جین بخاطر بتا بودنش تحت تاثیر فورمون هاش قرار نمیگرفت و این باعث خوشحالیه تهیونگ میشد جین هیونگش همیشه ازش مراقبت میکرد درست مثل مامانا... البته از نوع غرغرو


-باید بهم خبر بدی ... نگاش کن الان روی تو دارو تاثیری نداره که


جین به تخت خیس از سیلک نگاه کرد و تهیونگ بیشتر خجالتزده شد البته که سیلک هنوزم بین پاهاش روان بود و پاهاشو چسبناک میکرد


-از کی شروع شد؟

-دیشب


سعی کرد به عضوش توجهی نکنه ولی اون لعنتی وادارش میکرد جین رو از اتاقش بیرون پرت کنه و با فکر الفاش خودشو انگشت کنه!


-خب موقع ناهار کنار غذات دارو گیاهی میذارم دردتو کم میکنه


جین با لبخند سر پسر رو نوازش کرد و از اونجایی که میدونست پسر نیاز داره تنها باشه بعد خداحافظی کوتاهی اونجارو ترک کرد و تهیونگ الان داشت شوکه به عضوش که رگاش بیرون زده بود و سوراخش که بی وقفه سیلک ترشح میکرد نگاه میکرد


-من الفامو میخوام...


به ارومی گفت و اشک ریخت الفاشو میخواست دوست نداشت با فکر الفاش دستشو رو عضوش تکون بده یا انگشتاشو تو خودش فرو کنه دوست داشت جونگکوکش اوکارارو انجام بده عضو اونو درونش میخواست دستای اونو میخواست که روی عضوش بالا پایین بشن و سینه هاشو به بازی بگیرن... اما اون نبود امگاشو نخواسته بود!

𝙏𝙝𝙚 𝙁𝙪𝙩𝙪𝙧𝙚 𝙌𝙪𝙚𝙚𝙣ㅣkookvOnde histórias criam vida. Descubra agora