The future queen
ملکه ی ایندهدو ماهی از موقعی که تهیونگ کای رو تو مبارزه شکست داده بود میگذشت و شایعه ها هنوزم پابرجا بودن و به ولیعهد لقب الفای بی لیاقت رو داده بودن هرچند کسی جرعت نمیکرد اونو به روش بگه چون مطمعانا چندی بعد سرش بالای دار میرفت
در کنار شایعه ها خیلی ها تهیونگو تحسین میکردن و شگفت زده بودن این تحسین ها و حرف ها به بیرون قصر هم درز پیدا کرده بود و وزیر اعظم رو میترسوند اما سعی میکرد ارامش خودشو حفظ کنه
ولیعهد و هوسوک دست راستش همه جوره دنبال اون شایعه پخش کن میگشتن اما هنوزم بهش دست پیدا نکرده بودن شاهزاده این روز ها خیلی عصبانی بود و کسی دلیلش رو نمیدونست اون سر همه ی ندیمه هاش و زیر دست هاش داد میزد و برای کوچکترین اشتباهی اونارو با شلاق مجازات میکرد!
تهیونگ بیشتر وقتشو با یونگجه همون پسر کوچولویی که اونو امگای خودش میدونست میگذروند و جیمین تازگیا اونو معشوقه ی پنهانی تهیونگ خطاب میکرد و امگا در جواب فقط چشمی میچرخوند
تهیونگ تمام مدت سعی میکرد از ولیعهد دوری کنه که البته کار سختی نبود چون ولیعهد اینروزا زیادی توی اقامتگاهش میموند و امگا هر لحظه به اینکه داره با یه دختر خوش میگذرونه غصه میخورد
در هر حال چیز زیادی اتفاق نیوفتاده بود به جز اینکه تهیونگ تصمیم داشت جفتشو رد کنه! به هر حال جونگکوک که اینکارو نمیکرد و تهیونگم حاضر نبود به خاطرش کل زندگیش تنها باشه یه امگا به محبت نیاز داشت و تنها کسی که میتوتست به اندازه دوستش داشته باشه الفاش بود و امگا نمیخواست در برابر پوزخندای ولیعهد لباش بلرزه
-چیشده امگای من
بازم یونگجه و کارای خنده دارش اخه کدوم مرد ۲۵ ساله ای با یه الفا کوچولوی ۷ ساله جفت میشد؟ دستاشو باز کرد و یونگجه رو به اغوش کشید این بچه و شیرین کاریاش حالشو خوب میکرد
-بهت گفتم که الفا کوچولو من امگا تو نیستم باید هیونگ صدام کنی
یونگجه بی توجه به غر غر های امگا گل سفید رنگی که همرنگ هانبوک تهیونگ بود پشت گوشش گذاشت و لبخند زد و تهیونگ در مقابل کارای بامزه ش اروم خندید
-تهیونگی هیونگ؟
تهیونگ بله ای گفت و موهای نرم و کوتاه پسر رو نوازش کرد الفا کوچولو که از نوازش ها لذت میبرد سرشو رو شونه ی امگا گذاشت
-بچه از کجا میاد؟
دست تهیونگ با سوال پسر خشک شد و با چشمای درشت به روبه روش نگاه کرد
ESTÁS LEYENDO
𝙏𝙝𝙚 𝙁𝙪𝙩𝙪𝙧𝙚 𝙌𝙪𝙚𝙚𝙣ㅣkookv
Fanficیک شب تاریک روی پل امگای زیبا جفتشو ملاقات میکنه:) اما انتظار نداشت جفتش ... *** درحالی که نفس های گرمش رو روی لبای وسوسه انگیزش خالی میکرد پرسید -تنهام نمیزاری؟ لحن محکم معشوقه ش باعث شد لرز زیبایی از ستون فقرات...