•○●Part 16●○•

574 115 26
                                    

poison
سَم(زَهر)

چند دقیقه ای که برای الفا مثل چند سال گذشت طبیب کیم سوکجین داخل اتاق اقامت گاه شاهزاده و ملکه ی جوان بود و ولیعهد که بیرون درها که براش مثل درهای زندان و سیهچال بودند زندانی شده بود و از استرس رنگش پریده بود ملکه با چهره ای خونسرد و پادشاه و وزیر اعظم وضعیتی بهتر از جونگکوک نداشتند

هیچکدوم حتی یک درصد احتمال نمیدادند درست روز بعد از ازدواج دو پسر همچین اتفاق وحشتناکی بیوفته پادشاه در راهروی تقریبا بزرگ اقامتگاه به سمت پسرش راه افتاد و دستشو ذوی شونی گذاشت

-نگران نباش من مطمئنم اتفاقی نیوفته

پسر نفس لرزونی کشید و بله ای گفت از بچگیش رابطه ی زیاد نزدیکی به پدرش نداشت و این حاصل زحمت های ملکه برای دور کردن اون از تاج و تخت بود اما وجدان پاک پادشاه کشورش نمیتونست بزاره پسر بزرگ ترش از چیزی که حقشه دست بکشه

همونموقع که متوجه الفا بودن پسرش شد اونرو ولیعهد کشور اعلام کرد و با کمال با احترامی یا بی احترامی ناراحتی ملکه رو نادیده گرفت و تصمیم گرفت برگفته ی ملکه ی مادر عمل کنه

حقیقتا جونگکوک بعد از مادرش ملکه ی مادر رو بهترین دوست و مادر خودش میدونست زن الفا به قدری مهربان و خوش اخلاق و خودمونی بود که میتونست هرکسی رو جذب خودش کنه و جونگکوک نمیفهمید که چرا درست روزی که میخواست ادم های مهم زندگیش رو به پسر کوچولوی خوابیده روی تخت معرفی کنه باید همچین اتفاقی میوفتاد؟

نکنه بخاطر ضعیف بودن بدنش نتونسته اون حجم تحرک رو تحمل کنه؟ نکنه به بدن نحیف امگاش سخت گرفته بود و ازرده ش کرده بود؟ نکنه پسر تحمل وحشیگری های الفارو نداشته؟ و کلی نکنه های دیگه که مانند سرباز های درحال اموزش روی سرش رژه میرفتند

با بازشدن در و دیده شدن چهره ی گرفته ی طبیب کیم الفا سریع جلو رفت موهای ولیعهد شلخته رو شونش رها بودند و در حالی که هانبوکشو درست حسابی تنش نکرده بود و پف کمی روی چشماش داشت هنوزم جذاب به نظر میرسید

-چیشد؟

جین تعظیم نود درجه ای کرد و روبه چشم های منتظر گفت

-ملکه ی جوان مسموم شدن

چیزی توی سر الفا زنگ میزد مسموم شده بود؟ سم به خورد عزیزکرده ش داده بودند؟ نفس سنگینی کشید و در حالی که به سختی خودش رو کنترل میکرد غرید

-چه سمی؟

حتی پادشاه و وزیر اعظم هم از لحن خشن پسر شوکه شدن و طبیب با کمی ترس سرشو پایین انداخت و هیچکس متوجه ملکه که از چشماش چیز های عجیبی دیده میشد و به ارومی صحنه رو ترک کرد نشدند

𝙏𝙝𝙚 𝙁𝙪𝙩𝙪𝙧𝙚 𝙌𝙪𝙚𝙚𝙣ㅣkookvOnde histórias criam vida. Descubra agora