"من جدیام میخوام انـ_جامش بدیم!"
تهیونگ متعجب خودش رو به عقب کشیدجیمین چش شده بود؟ چرا طوری رفتار میکرد که باعث میشد تهیونگ اون رو نشناسه؟
"جیمینا آروم باش دلیلی نداره الان انجامش بدیم!"جیمین بدون هیچ حرفی به سمت تهیونگ خیز برداشت
و بدون معطلی طوری که یاد گرفته بود خودش رو از جلو روی پاهای دوست پسرش جای داد و هر دو پاش رو از کنار پهلو های تهیونگ روی تخت اویزون کرد
و در حالیکه عرق از پیشونی خیسش چکه میکرد و حسابی گر گرفته بود لبهاش رو روی لبهای متعجب و نیمه باز تهیونگ به رقص در آوردبا نشستن اون ماهیچه های حجیم و دوستداشتنی روی لب هاش بیشتر از قبل شوکه شد هیچ دلیلی نمیدید که جیمین بخواد همچین کاری کنه و تهیونگ هم خوب میدونست اون پسر هنوز امادگی همچین چیزی رو نداره اما، باز هم غریزهاش مانعش شد و با ولع شروع به بوسیدن لبهای پسر روی زانوهاش کرد و همزمان مشغول فشردن رون ها و باسن حجیم و تپلش شد
جیمین نفس کم آورد و خودش رو به عقب کشید و لپ های گلگونش رو در معرض دید دوست پسرش قرار داد تهیونگ لبخند محوی زد و دست هاش رو از دو طرف روناش برداشت و به نرمی گونه داغش رو نوازش کرد
"جیمینم این مرد رو دیوونه تر از این نکن وگرنه نمیتونه بیشتر از این خودش رو کنترل کنه"
با لحنی که برای خودش هم غریبه بود با نرمی لب زد
"کنترل نکن... میخوام ادامهاش بدی!"تهیونگ جریان الکتریکی رو پشتش حس کرد و بلافاصله اون از رون هاش گرفت و روی تخت خوابوند
لب هاش رو به آرومی توی دهنش کشید و مشغول باز کردن دکمههای لباس سفید رنگش شدجیمین از لمس لبهاشون متعجب بود اونها بار ها هم رو در گذشته بوسیده بودن اما هیچکدوم اونها شبیه این بوسه نبود و الان که بهش فکر میکرد برای اتفاقات بعد ترش بیشتر هیجان زده میشد
تهیونگ لباس جیمین رو عقب هل داد و به بوسهاشون خاطمه داد و ذره ذره پایین تر اومد و پوست پسر رو با لبهاش حس کرد سرش رو توی گودی گردنش مخفی کرد و مشغول لیسیدن گردن شیریش که مملو از بوی خوش و شیرین وانیل بود کرد
تهیونگ تا جایی که میتونست خودش رو سرکوب میکرد تا جیمین رو اذیت نکنه خوب از روحیه شکننده و اسیب پذیر دوست پسرش با خبر بود
جیمین قوسی به کمرش داد وقتی به ویدیو های پورن نگاه میکرد حتی به ذهنش هم خطور نکرده بود که همچین حس لذت بخشی داره...تهیونگ بوسه هاش رو جا جای گردن پسر میکشید و حتی بعضی جا ها گاز میگرفت و از مارک کردنش لذت میبرد
دکمههای پیرهنش رو که تا آخر توسط جیمین باز شده بود کنار زد.خودش رو بالا کشید پیراهنش رو در آورد و این بار به نپیل های موجود زیرش حمله ور شد
لیسی به اون گردی های صورتی رنگ زد و بعد با لبهاش به نرمی مشغول بوسیدن و کشیدنشون شد
جیمین تا همینجا تمام تلاشش رو کرده بود تا خودش رو آروم بکنه و مثل اون پسر های توی ویدیو ها نالههاش فضا رو پر نکنه اما ناخودآگاه نالهای از بین لبهاش بیرون اومد و پر از حس لذت شد
YOU ARE READING
MY HALF SUN | VMIN
Fanfictionدرد! لمس! باعث شد گذشتهٔ تلخش از جلوی چشمهاش بگذره و بفهمه هنوز هم همون بچه بی دفاع و پر از زخمه... روی زمین پرت شد و با برخورد صورتش به موزائیک های سفید تلخندی کرد و اشک از چشمهای بستهاش جاری شد. اون همین بود، جایگاهش همینجا و زیر لگد های بقی...